کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هنرنمایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هنرنمایی
لغتنامه دهخدا
هنرنمایی . [ هَُ ن َ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (حامص مرکب ) نشان دادن و اظهار کردن هنر : چون در جهان نماندت آب هنرنمایی ای سوخته توانی کاین خام کم درایی .خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
میدان آرا
لغتنامه دهخدا
میدان آرا. [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) میدان آرای . آراینده ٔ میدان . میدان آراینده . سوارکار ماهر که در میدان جنگ یا گوی بازی با اسب هنرنمایی کند. مرد کارزاری که در آوردگاه هنرها کند.
-
هنر نمودن
لغتنامه دهخدا
هنر نمودن . [ هَُ ن َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) هنر خود را نشان دادن . هنرنمایی کردن . || دلیری کردن و مهارت به خرج دادن : ز سوی دگر گیو پرخاشخرز بازو نمودی به گردان هنر. فردوسی .به شمشیر هندی و رومی سپرنمودند هر دو به بازو هنر.فردوسی .
-
تفلیسی
لغتنامه دهخدا
تفلیسی . [ ت َ ](اِخ ) عیسی الرفی از پزشکان مشهور بود و در دانش پزشکی و مداوای بیماران هنرنمایی های بدیع از او دیده شدو در خدمت سیف الدولةبن حمدان بود و از جمله ٔ طبیبان وی بشمار می آمد. در مذهب و جز آن کتاب هایی تصنیف کرد و از مترجمان بنام سریانی به...
-
بندبازی
لغتنامه دهخدا
بندبازی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) نام بازیی است که بازیگران چوبی دراز و بزرگ استاده کرده طنابها می بندند و بازیگری سبوئی آب پر کرده بر آن طنابها می دود و آن بازی را به اصطلاحات بندبازی گویند. (آنندراج ). قسمی از بازی و برجهیدگی بر روی طناب . (ناظم الاطب...
-
شیرین کاری
لغتنامه دهخدا
شیرین کاری . (حامص مرکب ) عمل و صفت و حالت شیرین کار. (یادداشت مؤلف ). شعبده بازی . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || سخنان لطیف و طرفه گفتن . (فرهنگ فارسی معین ). || چاپلوسی . || مسخرگی . || سرانجام کاری بخوبی . (ناظم الاطباء).کار را به وجه اح...
-
شیلر
لغتنامه دهخدا
شیلر. [ ل ِ ] (اِخ ) یوهان فریدریش . نویسنده و شاعر آلمانی (1759 - 1805 م .). شیلر از آغاز کودکی عشق سرشاری به نویسندگی و شعر داشت . وی هفت سال در مدرسه ٔ اشتوتگارت بسر برد و ابداً از مدرسه خارج نشد ولی عاقبت از آنجا گریخت و با گوته دوستی پیدا کرد و ...
-
شهرآشوب
لغتنامه دهخدا
شهرآشوب . [ ش َ ] (نف مرکب ) آشوبنده ٔ شهر. (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). که شهر را به آشوب و فتنه و فساد کشد. || کسی که در حسن و جمال ، فتنه ٔ شهری باشد. کسی که از حسن یا فساد خود نظم شهری را بر هم زند. (فرهنگ نظام ). کسی که در حسن و جمال ، فتنه ...