کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هنرستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هنرستان
لغتنامه دهخدا
هنرستان . [ هَُ ن َ رِ ] (اِ مرکب ) جای آموختن هنر. مدرسه ٔ متوسطه که در آن به دانش آموزان کارهای هنری می آموزند.
-
جستوجو در متن
-
هنرکده
لغتنامه دهخدا
هنرکده . [ هَُ ن َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) هنرستان . هنرسرا. جای آموزش هنر: هنرکده ٔ خیاطی ، هنرکده ٔ نقاشی ، هنرکده ٔ صنعتی .
-
روبینستاین
لغتنامه دهخدا
روبینستاین . (اِخ ) آنتون . پیانوزن و آهنگساز معروف روسی بود و در وشوتینز به دنیا آمد (1829 - 1894 م .). وی مؤسس هنرستان موسیقی سن پترسبورگ بود.
-
گوسک
لغتنامه دهخدا
گوسک . [ گ ُ س ِ ] (اِخ ) فرانسوا ژوزف (1734-1829م .). آهنگ ساز فرانسوی متولد در ورگنی . وی یکی از به وجودآورندگان سمفونی است . گوسک سازنده ٔ آهنگ های انقلابی و یکی از استادان هنرستان است .
-
دیاگیلف
لغتنامه دهخدا
دیاگیلف . [ ل ِ ] (اِخ ) سرگی پاولوویچ (از 1872 تا 1929 م .). کارگردان روسی بالت و منتقد هنری . وی در 1892 م . از هنرستان موسیقی سن پطرزبورگ فارغ التحصیل شد و پس از چندی به نشر مجله ٔ هنری مهم «میرایسکوستوا = جهان هنر» پرداخت . در 1909 م . گروهی از ر...
-
شوستاکویچ
لغتنامه دهخدا
شوستاکویچ . [ شُس ْ ک ُ ] (اِخ ) دیمیتری . از بزرگترین آهنگسازان معاصر است . در پترزبورگ [ لنین گراد ] بسال 1906 م . متولد گردید. از نه سالگی شروع به تحصیل پیانو کرد و در ضمن به ساختن آهنگ پرداخت ، سپس به هنرستان موسیقی رفت و در آنجا شاگردی برجسته بو...
-
استان
لغتنامه دهخدا
استان . [ اِ ] (اِ) مزید مقدّم بعض امکنه ، مانند: اِستان البهقباذ الاسفل . اِستان ُالبهقباذ الاعلی . اِستان ُالبهقباذ الاوسط. اِستان ُ سُو. اِستان ُالعال . (معجم البلدان ). آقای پورداود در نامه ٔ فرهنگستان آورده اند: و آن در پارسی باستان و در اوستا س...
-
هنر
لغتنامه دهخدا
هنر. [ هَُ ن َ ] (اِ) علم و معرفت و دانش و فضل و فضیلت و کمال . (از ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). کیاست . فراست . زیرکی . (یادداشت مؤلف ).این کلمه در واقع به معنی آن درجه از کمال آدمی است که هشیاری و فراست و فضل و دانش را دربردارد و نمود آن صاحب ه...
-
ستان
لغتنامه دهخدا
ستان . [ س ِ ] (ص ، ق ) برپشت خوابیده . (برهان ). پشت بازافتاده و به پشت خوابیده . (آنندراج ). بازخفته بقفا. (حفان ). بر قفا خفته . (صحاح الفرس ). برپشت غلطیدن . (شرفنامه ). بر پشت بازخفته . (اوبهی ). کسی که بر پشت خود خوابیده باشد. (غیاث ) : یاد کن ...
-
تبریز
لغتنامه دهخدا
تبریز. [ ت َ ] (اِخ ) نام شهری است در آذربایجان در اقلیم پنجم ... و مردم آنجا اکثر آهنگرند و جلال الدین سیوطی در لب الالباب نوشته که تبریز بالکسر شهری است قریب آذربایجان و این معرب آن است . (غیاث اللغات ). هدایت در انجمن آرا گوید: در شمال مغرب ایران ...