کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هند
لغتنامه دهخدا
هند. [ هََ ] (اِ) راه و طریق و هنجار و قاعده و قانون . (برهان ) : گشاده بر ایشان و بر کار من به هر نیک و بد هند و هنجار من . فردوسی . || (فعل ) یعنی هستند و موجودند. (برهان ). اند. صورتی از فعل بودن است برای جمع سوم شخص . هست مفرد آن است : از مردخرد ...
-
هند
لغتنامه دهخدا
هند. [ هَِ ] (اِخ ) (اقیانوس ...) نام دریای عظیمی است که در جنوب کشور هند و قاره ٔ آسیا قرار گرفته است و از مشرق به اقیانوس آرام می پیوندد و ساحل غربی آن کناره های شرقی قاره ٔ افریقااست . دریای عمان و خلیج فارس در جنوب ایران از انشعابات این اقیانوس ه...
-
هند
لغتنامه دهخدا
هند. [ هَِ ] (اِخ ) پارسی باستان هندو همریشه با سند، در کتیبه های عیلامی هی ایندویش ، اوستا هندو، سنسکریت سینذو به معنی نهر، جویبار، رود سند یا ناحیه ٔ گرداگرد رود سند است و در شاهنامه گاه به فتح اول با کلماتی چون پرند قافیه شده است . (حاشیه ٔ برهان ...
-
هند
لغتنامه دهخدا
هند. [ هَِ ] (اِخ ) دختر عتبةبن ربیعةبن عبدشمس بن عبدمناف . از زنان قریش و مادر معاویةبن ابی سفیان است . نیز از شاعره های عهد جاهلیت است و از زنان باتدبیر و گشاده سخن به شمار میرود. وی در فتح مکه اسلام پذیرفت و بتی را که پیش از آن می پرستید در زیر پا...
-
هند
لغتنامه دهخدا
هند. [ هَِ ] (اِخ ) گروهی است از اولاد لوطبن حام بن نوح . (منتهی الارب ).
-
هند
لغتنامه دهخدا
هند. [ هَِ ] (اِخ ) هندبن عمرو. از تابعین و از یاران علی بن ابیطالب بود و در جنگ جمل شرکت کرد و به دست ابن یثربی به سال 36 هجری کشته شد. (از اعلام زرکلی ).
-
هند
لغتنامه دهخدا
هند. [ هَِ ] (ع اِ) گله ٔ صد شتر یا اندکی زائد از صد یا اندکی کم از آن یا دو صد. ج ،اهند، اهناد، هنود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
گورکانیان هند
لغتنامه دهخدا
گورکانیان هند. [ نیا ن ِ هَِ ] (اِخ ) سلسله ای که در هند پادشاهی داشتند و مؤسس آن ظهیرالدین محمد بابر است که به پنج پشت به امیر تیمور میرسد. این سلسله را دولت بریتانیای کبیر برانداخت . (طبقات سلاطین اسلام صص 297-298). رجوع به بابر در همین لغت نامه و...
-
هند پرتقال
لغتنامه دهخدا
هند پرتقال . [ هَِ دِ پ ُ ت ِ ] (اِخ ) نام یکی از مستعمرات کشور پرتقال در شبه قاره ٔ هند بوده است که ایالات کنونی داماو، جوا، و دیو را دربرداشته است . در سال 1954 م . دولت هندوستان تصمیم گرفت که این ایالات را ضمیمه ٔ کشور اصلی هند کند و زد و خوردهای ...
-
هند جگرخوار
لغتنامه دهخدا
هند جگرخوار. [ هَِ دِ ج ِ گ َ خوا / خا ] (اِخ ) رجوع به هند دختر عتبة شود.
-
هند حنا
لغتنامه دهخدا
هند حنا. [ هَِ دِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سیاهی حنا باشد. (آنندراج ).
-
هند غربی
لغتنامه دهخدا
هند غربی . [ هَِ دِ غ َ ] (اِخ ) نامی است که نخستین مکتشفان نیمکره ٔ جدید به سرزمینهای امریکا داده اند زیرا ابتدا تصور میکردند که به هند رسیده اند.
-
ابن هند
لغتنامه دهخدا
ابن هند. [اِ ن ُ هَِ ] (اِخ ) کنیت عمروبن امروءالقیس البدء.
-
جوز هند
لغتنامه دهخدا
جوز هند. [ ج َ / جُو زِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به جوز هندی شود.