کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هنة
لغتنامه دهخدا
هنة. [ هََ ن ْ ن َ ] (ع اِ) مؤنث هَن ّ. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
حنط
لغتنامه دهخدا
حنط. [ ح َ ] (ع اِ) تیر که به آن زنند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). تیر مخصوص بکمان . (ناظم الاطباء). || (مص ) زفیر کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || حنط ادیم ؛ سرخ رنگ گردیدن پوست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ا...
-
حنط
لغتنامه دهخدا
حنط. [ ح َ ن َ ] (ع اِ) ج ِ حنطة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به حنطة شود.
-
حنط
لغتنامه دهخدا
حنط. [ ح َ ن َ ] (ع مص ) رسیدن گیاه رمث و سپید گردیدن و پخته شدن آن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
حنط
لغتنامه دهخدا
حنط. [ ح ُ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ حَنوط. (مهذب الاسماء). رجوع به حنوط شود.
-
حنة
لغتنامه دهخدا
حنة. [ ح َن ْ ن َ ] (اِخ ) نام مادر مریم و زن عمران . (قصص الانبیاء). نام مادر حضرت مریم علیهاالسلام است در قرآن کریم بلفظ امراءة عمران یاد کرده میشود وی همشیره ٔ ایساع زوجه ٔ حضرت ذکریا بود. (قاموس الاعلام ).
-
حنة
لغتنامه دهخدا
حنة. [ ح َن ْ ن َ ] (ع اِ) زوجه ٔ مرد. (منتهی الارب ). مراءة. (اقرب الموارد). زن . (مهذب الاسماء). حلیله . منکوحه . || بانگ شترو ناله ٔ آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جنون و دیوانگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). حِنَّة. (منت...
-
حنة
لغتنامه دهخدا
حنة. [ ح ِن ْ ن َ ] (ع اِمص ) جنون و دیوانگی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
پیش زاده
لغتنامه دهخدا
پیش زاده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) در گناباد خراسان ناپسری را گویند. در کرمانشاه اَن َزاده گویند. در کردستان نیز هَنَه زا گویند.
-
هن
لغتنامه دهخدا
هن . [ هََ ن ن / هََ ] (ع اِ) شرم زن . (منتهی الارب ). || یکی از اسماء سته است . || در شعر کنایه از هر اسم جنس است به معنی چیزی : هذا هنک ؛ یعنی این چیز توست و به صورت هنة مؤنث آید. (اقرب الموارد).
-
قریحاء
لغتنامه دهخدا
قریحاء. [ ق ُ رَ ] (ع اِ) تندی است در بطن که به سر مردم ماند. (منتهی الارب ). هنة تکون فی بطن الفرس کرأس الرجل . || لقاطة الحصی ، و هی بمنزلةالمعدة من الانسان . (اقرب الموارد). || (ص ) شتر که در رفتن سنگ ریزه ها بردارد. (منتهی الارب ).