کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هنباز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هنباز
لغتنامه دهخدا
هنباز. [ هَم ْ ] (ص ) انباز. شریک . || نظیر. (برهان ). رجوع به انباز و همباز شود.
-
جستوجو در متن
-
شرکة
لغتنامه دهخدا
شرکة. [ ش ِ ک َ ] (ع مص ) شرکت . شریک کسی شدن در کاری . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). انباز شدن . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61). رجوع به شرکت شود. || در بیع و میراث انباز کسی شدن و دارای بهره و نصیب گردیدن . (ناظم الاطباء). در بیع و میر...
-
اشراک
لغتنامه دهخدا
اشراک . [ اِ ] (ع مص ) انباز کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). هنباز کردن کسی را در چیزی . (تاج المصادر بیهقی ). شریک کردن کسی را در چیزی . انباز کردن با کسی . انباز گردانیدن کسی را. شریک گردانیدن . (منتهی الارب ). کسی را در کار خود شریک قرار دادن...
-
تشریک
لغتنامه دهخدا
تشریک . [ ت َ ] (ع مص ) شراک درنعلین کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نعلین را شراک کردن . (زوزنی ). شراک ساختن برای نعلین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شراک بستن نعلین را. (آنندراج ). بند انداختن کفش را. (از اقرب الموارد). || فروختن بعض خریده را به ق...
-
شریک
لغتنامه دهخدا
شریک . [ ش َ ] (ع ص ، اِ)انباز. ج ، اَشراک ، شُرَکاء. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مشارک و همدست و هنباز. (ناظم الاطباء). انباز. (ترجمه ٔ علامه ٔ جرجانی ص 61) (مقدمه ٔ لغت میر سیدشریف جرجانی ص 3) (دهار) (مهذب الاسماء). ه...
-
نظیر
لغتنامه دهخدا
نظیر. [ ن َ ] (ع ص ، اِ) مانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مثل . (متن اللغة) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المنجد). شبیه . (متن اللغة) (ناظم الاطباء). شریک . هنباز. برابر. یکسان . (ناظم الاطباء). مساوی . (اقرب الموارد) (المنجد). مانند...
-
اشتراک
لغتنامه دهخدا
اشتراک . [ اِ ت ِ ] (ع مص )انبازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به انبازی کردن . (زوزنی ). با یکدیگر هنباز شدن . (تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر انباز شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). همبازی . (زمخشری ). انبازی . همبازی کردن . با یکدیگر نزدیک ...
-
ا
لغتنامه دهخدا
ا. [ اَ ] (پیشوند) همزه ٔمفتوحه در زبانهای باستانی ما علامت سلب و نفی بوده ،چون : ابرنایو؛ نابرنا، نابالغ. اَمهرک َ؛ بی مرگ . (اوستائی ). اکرانه ؛ بی کنار، بی کرانه ، نامتناهی . و این حرف برای چنین معنی در کلمه ٔ اَسغدَه ، به معنی ناسوخته ، یا نیم سو...