کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هممیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
میل
لغتنامه دهخدا
میل . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش خرقان شهرستان ساوه ، واقع در 14 هزارگزی شمال ساوه و 7هزارگزی راه عمومی با 255 تن سکنه آب آن از رودخانه ٔ علیشار و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
میل
لغتنامه دهخدا
میل . (ع اِ) هر آلت فلزی باریک و بلند. میله .- میل انگشتر ؛ میلی است فلزی مخروطی شکل که به وسیله ٔ آن حلقه ٔ انگشتر را بزرگ و یا صاف می کنند. (یادداشت لغت نامه ).- میل سوپاپ ؛ در اصطلاح مکانیکی محوری است که دارای برآمدگی های مخصوصی به نام «بادامک » ...
-
میل
لغتنامه دهخدا
میل . (معرب ، اِ) واحد مسافت . در روم قدیم برابر 1620 یارد انگلیسی و معادل با 1482 متر فرانسوی یا یک میل و نیم ایرانی موافق مقادیر جدید می باشد. مقدار منتهای درازی بصر از زمین . ج ، امیال و میول . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مد بصر. ...
-
میل
لغتنامه دهخدا
میل . [ م َ ] (ع مص ) میلان . میال . ممال . ممیل . میلولة. برگردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چسبیدن . (ترجمان القرآن جرجانی ص 97) (تاج المصادر بیهقی ). چفسیدن . گراییدن . یازیدن . گشتن . منحرف شدن . به یک سو شدن . (یادداشت مؤلف )....
-
میل
لغتنامه دهخدا
میل . [ م َ / م ِ ] (از ع ، اِمص ، اِ) خواهش و آرزو و رغبت . (ناظم الاطباء). رغبت و خواهش . (آنندراج ). خواهش و رغبت دل . (برهان ). توجه و اشتیاق و شوق و عشق . (ناظم الاطباء). توجه و به فارسی با لفظ انداختن و آوردن و دادن مستعمل . (از آنندراج ).توجه ...
-
میل
لغتنامه دهخدا
میل . [ م َ ی َ ] (ع اِمص ) کجی و خم در خلقت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کجی بنا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
میل
لغتنامه دهخدا
میل . [ م َ ی َ ] (ع مص ) کج گردیدن در خلقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
میل
لغتنامه دهخدا
میل . [ م َی ْ ی ِ ] (ع ص ) مرد بسیارمال . ج ، مالة. (منتهی الارب ، ماده ٔ م ول ) (ناظم الاطباء). مَوِّل . (منتهی الارب ).
-
میل
لغتنامه دهخدا
میل . [ م ُی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مائل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مائل شود.
-
میل
لغتنامه دهخدا
میل . [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ میلة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به میلة شود.
-
میل میل
لغتنامه دهخدا
میل میل . (ص مرکب ) میل میلی . رجوع به میل میلی شود.
-
هم
لغتنامه دهخدا
هم . [ هََ ] (حرف ربط، ق ) به معنی نیز که به عربی ایضاً گویند. (برهان ). لفظ فارسی است مرادف نیز. صاحب بهار عجم نوشته که فرق در لفظ «نیز» و لفظ «هم » این است که آوردن لفظ «هم » بر معطوف و معطوف علیه هر دو صحیح باشد، چنانکه گویند: هم نماز کردم و هم رو...
-
هم
لغتنامه دهخدا
هم . [ هََ م م ] (ع اِ) اندوه .ج ، هموم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکی از اعراض شش گانه ٔ نفسانیه . (یادداشت مؤلف ) : برداشته خزینه و انباشته به زرصندوقهای پیل ، و نه در دل هم و نه غم . فرخی .زآرزوها که داشت خاقانی هیچ همّی به جز وصال تو نی...
-
هم
لغتنامه دهخدا
هم . [ هَِ م م ] (ع ص ) پیر فانی . ج ، اهمام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نازک و نحیف ، و در این معنی مشتق از «همته النار» است ، یعنی آتش ذوبش کرد. || قدح هم ؛ قدح شکسته . (از اقرب الموارد).
-
کبچه میل
لغتنامه دهخدا
کبچه میل . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) فرفیه : سر کبچه میل . (بحر الجواهر).