کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همگی
لغتنامه دهخدا
همگی . [ هََ م َ / م ِ ] (ضمیر مبهم ، ق ) تمامی و همه . (از غیاث ). جملگی . کلاً. یکسر. یکسره . (یادداشت مؤلف ) : جبرئیل بیامد و پری بزد قصر ملک و همه ٔ حشم را بر زمین فروبرد و همگی هلاک شدند. (قصص الانبیاء).خیز نظامی نه گه خفتن است وقت به ترک همگی ...
-
جستوجو در متن
-
همادی
لغتنامه دهخدا
همادی . [ هََ ] (ص نسبی ) کلی و همگی . (انجمن آرا). همگی و تمامی . (برهان ).
-
دسته جمعی
لغتنامه دهخدا
دسته جمعی . [ دَ ت َ / ت ِ ج َ ] (ق مرکب ) همه باهم .متحدانه . جمعاً. همگی . همگروه . همگان . همگی باهم .
-
جملگی
لغتنامه دهخدا
جملگی . [ ج ُ ل َ/ ل ِ ] (ق ) همه . همگی . || سراسر. تماماً. (فرهنگ فارسی معین ).
-
قر
لغتنامه دهخدا
قر. [ ق ِ ] (ترکی ، اِ) اسم از قرلماق به معنی تار و مار کردن . کشتن دسته جمعی . فنا. نیستی . مرگ . مرگ دسته جمعی .- قر انداختن در قومی ؛ همگی را کشتن .- قر میانشان افتادن ؛ همگی مردن .
-
کلهم اجمعین
لغتنامه دهخدا
کلهم اجمعین . [ ک ُل ْ ل ُ هَُ اَ م َ] (ع ق مرکب ) همگی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
یکباسرک
لغتنامه دهخدا
یکباسرک . [ ی َ / ی ِ س َ رَ ] (ق مرکب )یک بارگی و جمیعاً و تماماً و همگی . (ناظم الاطباء).
-
جماعة
لغتنامه دهخدا
جماعة. [ ج َ ع َ ] (ع اِ) همگی چیزی . (منتهی الارب ). || گروه مردم .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جماعت شود.
-
جمیعاً
لغتنامه دهخدا
جمیعاً. [ ج َ عَن ْ ] (ع ق ) همگی . همه . همگان . || سراسر. تماماً. (فرهنگ فارسی معین ).
-
زغبر
لغتنامه دهخدا
زغبر. [ زَ ب َ ] (ع اِ) همگی از هر چیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
قصفلة
لغتنامه دهخدا
قصفلة. [ ق َ ف َ ل َ ] (ع مص ) خوردن همگی طعام را. (منتهی الارب ): قصفل الطعام ؛ اکله . (اقرب الموارد).
-
مجموعاً
لغتنامه دهخدا
مجموعاً. [ م َ عَن ْ ] (ع ق ) جملگی و همگی و تمامی . (ناظم الاطباء). روی هم رفته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
اجمعون
لغتنامه دهخدا
اجمعون . [ اَ م َ ] (ع ص ، ق ) ج ِ اَجْمع (در حالت رفع) . همه . همگی . همگان .
-
اقلیلی
لغتنامه دهخدا
اقلیلی . [ اِ لی لا ] (ع اِ) همه : اخذه باقلیلاه . (منتهی الارب ). همگی . بالتمام . جمهور. (ناظم الاطباء).