کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هموم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هموم
لغتنامه دهخدا
هموم . [ هََ ] (ع ص ) شترماده ٔ خوش رفتار. || چاه بسیارآب . || نی و نیزه ، چون باد بجنباند آن را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ابر باران ریز. (اقرب الموارد).
-
هموم
لغتنامه دهخدا
هموم . [ هَُ ] (ع اِ) ج ِ هَم ّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هم شود.
-
جستوجو در متن
-
هماهم
لغتنامه دهخدا
هماهم . [ هََ هَِ ] (ع اِ) هموم و اندوهها. (منتهی الارب ). ج ِ هم ّ. رجوع به هم ّ و هموم شود.
-
بنات النفس
لغتنامه دهخدا
بنات النفس . [ ب َ تُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب )هموم و افکار و خیالات و احادیث نفس . (از المرصع).
-
بعث
لغتنامه دهخدا
بعث . [ ب َ ع ِ ] (ع ص ) شب زنده دار. تهجدگزار. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ).- رجل بَعث و بَعِث ؛ آنکه همواره هموم وی او را بیدار کند و از خواب برخیزاند. (از اقرب الموارد).
-
شعاع
لغتنامه دهخدا
شعاع . [ ش َ] (ع ص ) رای پریشان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رای متفرق . (مهذب الاسماء). || (اِ) خار خوشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سفا. داس . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شُعاع و شِعاع شود.- شعاع سنبل ...
-
زابیان
لغتنامه دهخدا
زابیان . (اِخ ) دو نهر را گویند که نزدیک اربل باشند و عبداﷲبن قیس رقیات در این شعر خویش بدان نهر اشارت کرده است :ارقتنی بالزابیین هموم یتعاورننی کأنی غریم و منعن الرقاد منی حتی غار نجم و اللیل لیل بهیم .ابوسعید نیز از این دو نهر در شعری که بمناسبت ق...
-
نوائب
لغتنامه دهخدا
نوائب . [ ن َ ءِ ] (ع اِ) مصیبت ها. (غیاث اللغات )(ناظم الاطباء). سختی ها. کارهای دشوار. (ناظم الاطباء). ج ِ نائبة. رجوع به نوایب و نائبة شود: هرکه را انیاب نوائب به سموم هموم خسته می گرداند به تریاق اشفاق او تداوی می ساخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 3)...
-
خصوم
لغتنامه دهخدا
خصوم . [ خ ُ ] (ع اِ) ریشه . (منتهی الارب ). || اصلها و دهنه های وادی . || ج ِ خَصم . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) : آنچه شیر برای تو می سگالد، از این معانی که بشمردی چون تضریب خصوم نیست . (کلیله و دمنه ). بر ترا...
-
حسینی
لغتنامه دهخدا
حسینی .[ ح ُ س َ ] (ع ص نسبی ) منسوب به حسین بن علی (سمعانی )سید حسینی ، که از اولاد حسین بن علی (ع ) باشد. سادات حسینی . همچون سادات حسنی . || کنایت از آدم ساده و بی تکلف : راسته حسینی بی قید و شرط. || یکی از اقسام انگور. (مجموعه ٔ مترادفات ص 51). |...
-
احزان
لغتنامه دهخدا
احزان . [ اَ ] (ع اِ)ج ِ حُزن . غمان . هموم . اندهان . اندوهها : بحدیثی که شبی کرد همی پیش ملک عالمی را برهانید ز بند احزان . فرخی .بر جهان چند گونه نیرنگ است بر ملک چند نوع احزانست . مسعودسعد.یعقوب دلم ندیم احزان یوسف صفتم مقیم زندان . خاقانی .الودا...
-
اسافة
لغتنامه دهخدا
اسافة. [ اِ ف َ ] (ع مص ) هلاک شدن مال کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). || مردن فرزند مادر و پدر را. (منتهی الارب ). || اساف الخارز؛ اثأی فانخرمت الخرزتان . (اقرب الموارد)؛ درفش سطبر زده دوخت پس تباه گردیدند هر دو درز.(منتهی الارب ). || شک...
-
نقدی
لغتنامه دهخدا
نقدی . [ ن َ ] (اِخ ) جعفر (شیخ ...) بن محمد، معروف به نقدی ، از فقها و علمای امامیه و از شاعران معاصر عرب است ، و به سال 1370 هَ . ق . در نجف در گذشت . از اشعار اوست :نعم لیس فی هذی الحیاة نعیم ولکنما فیها اذی و هموم قرأت کتاب الکون درساً فحیرت حجا...
-
هم
لغتنامه دهخدا
هم . [ هََ م م ] (ع اِ) اندوه .ج ، هموم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکی از اعراض شش گانه ٔ نفسانیه . (یادداشت مؤلف ) : برداشته خزینه و انباشته به زرصندوقهای پیل ، و نه در دل هم و نه غم . فرخی .زآرزوها که داشت خاقانی هیچ همّی به جز وصال تو نی...