کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همرهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همرهی
لغتنامه دهخدا
همرهی . [ هََ رَ ] (حامص مرکب )همراهی . همراه بودن . رفیق راه کسی شدن : سوی رومیه باز با فرّهی شد و کرد با کاروان همرهی . اسدی .مدار اسب و ناآزموده رهی مکن جز که با مهربان همرهی . اسدی .قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی .حاف...
-
جستوجو در متن
-
قالب تهی کردن
لغتنامه دهخدا
قالب تهی کردن . [ ل َ / ل ِ ت َ / ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب )کنایه از مردن و بیخود شدن . (آنندراج ) : خواهم چو بهله با تو دمی همرهی کنم دستی در آن کمر زده قالب تهی کنم .تجلی (از آنندراج ).
-
سفله پرور
لغتنامه دهخدا
سفله پرور. [ س ِل َ / ل ِ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) دون پرورنده . که فرومایگان را نوازد و جوانمردان را خوار دارد : آب و هوای فارس عجب سفله پرور است کو همرهی که خیمه از این خاک برکنم . حافظ.سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شدکه کام بخشی او را بهانه بی سببی...
-
نمدتکیه
لغتنامه دهخدا
نمدتکیه . [ ن َ م َ ت َک ْ / ت ِک ْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) نوعی از نمد گستردنی . (آنندراج ). بالش و بستر نمدین : به این هر دو باشد که صلحی دهی کنم چون نمدتکیه ات همرهی . نظام قاری .نمدتکیه زیلو گرفته بدی همی همرهش هرکجا کو شدی . نظام قاری .نمدتکیه از...
-
ناظم منشی
لغتنامه دهخدا
ناظم منشی . [ ظِ م ِ م ُ ] (اِخ ) ابن علی بنارسی . از شاعران پارسی گوی هندوستان است . مؤلف صبح گلشن آرد: «ناظم منشی فرزند علی بنارسی خلف شیخ روشن علی . از علوم متداوله بهره ٔ کافی داشت و به نظم فارسی توجه می گماشت » . او راست :نی بوی گل نه سیر گلستا...
-
فرهی
لغتنامه دهخدا
فرهی . [ ف َرْ رَ ] (اِ) فره . فر. خوره . (یادداشت بخط مؤلف ). فرّ و شان و شوکت و شکوه و عظمت و افزونی داشتن . (برهان ) : به مردی ودانایی و فرهی بزرگی و آیین شاهنشهی .فردوسی .همیشه به پیروزی و فرهی کلاه بزرگی و تاج مهی . فردوسی .بدان تا رساند به شاه...
-
گمراهی
لغتنامه دهخدا
گمراهی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) ضلالت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). گم کردگی راه . غوایت . بی راهی . اغوا. (ناظم الاطباء). تیه . خَیسَری . خَسار. خَساره . ضَل یا ضُل . ضَلالة. ضِلَّه . ضَلَّه . ضَلَل . ضَلال . عَتاهیَّة. عَتاهة. عَیهاق . ...
-
ناآزموده
لغتنامه دهخدا
ناآزموده . [ زِ / زْدَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ناشی . نامجرب . مُغَمَّر. غِر. غُمِر. غُفِل . غیرممتحن . بی تجربه . خام . نکرده کار. ناپخته . دنیا ندیده . ناسخت . ناورزیده . ریاضت نکشیده . ناآموخته . مقابل آزموده . در ناظم الاطباء ناآزموده (به سکون ز) ضبط...
-
ره
لغتنامه دهخدا
ره . [رَه ْ ] (اِ) مخفف راه . (یادداشت مؤلف ). ره که مخفف راه است با مصادر: نمودن که نعت آن رهنماست و رفتن با نعت رهرو، بردن با نعت رهبر، زدن با نعت رهزن ، سپردن با نعت رهسپار، نوردیدن با نعت ره نورد، آوردن بانعت ره آورد، داشتن با نعت رهدار است صرف ...
-
ساغر شیرازی
لغتنامه دهخدا
ساغر شیرازی . [ غ َ رِ ] (اِخ ) شیخ محمد متخلص به ساغر. از شاعران قرن سیزدهم و معاصران و معاشران رضا قلیخان هدایت بود. پدرش شیخ مؤمن عرب خزاعه ساکن شیرازو مجتهد آن شهر بود. شیخ محمد نیز مرتبت پدر را دریافت و در مسجد جامع پیشوای مقتدیان بود و با وجود...
-
ناخدای شیرازی
لغتنامه دهخدا
ناخدای شیرازی . [ خ ُ ی ِ ] (اِخ ) میرزامحمد حسین شیرازی از شاعران قرن سیزدهم هجری است . وی به سفارت از طرف دولت ایران به بنگاله ٔ هند رفت . در زمان تألیف تذکره ٔ صبح گلشن در کلکته به شغل تجارت مشغول بوده است ، صاحب تذکره ٔ مزبور آرد: «بعض سخنوران ع...
-
ظلمات
لغتنامه دهخدا
ظلمات . [ ظُ ل ُ / ظُ ل َ ] (ع اِ) ج ِ ظلمت . || قسمتی از زمین به شمال که به عقیده ٔ قدما بدانجا دائماً شب باشد و آب حیوان بدانجاست و به زمین آن گوهرها پراکنده است و اسکندر و خضر به طلب آب حیات بدانجا شدند و خضر آب زندگی بخورد و زنده ٔ جاوید ماند : ه...
-
ندامت
لغتنامه دهخدا
ندامت . [ ن َ م َ ] (ع اِمص ) پشیمانی . افسوس . تأسف . (ناظم الاطباء). ندم . (المنجد). ندامة. رجوع به ندم و ندامة شود : جز ندامت به قیامت نبود رهبر توتات میخواره رفیق است و رباخواره ندیم . ناصرخسرو.تا ز تو بازمانده ام جاویدفکرتم را ندامت است ندیم . ...
-
حقیری
لغتنامه دهخدا
حقیری . [ ح َ ] (اِخ ) مولانا شهاب الدین احمد الحقیری . صاحب حبیب السیر گوید: معاصر شاه اسماعیل صفوی و سلطان حسین میرزا و بلطف طبع و صفاء ذهن موصوفست و بمهارت در فن شعر و معما معروف . اکثر متداولات را به استحقاق مطالعه نموده در تبیین و توضیح قواعد مع...