کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همراهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همراهی
لغتنامه دهخدا
همراهی . [ هََ] (حامص مرکب ) معیت . همراه بودن (شدن ) : هوایی بد است آنکه بر چشم زدبد آرد به همراهی چشم بد. نظامی .اگر شبدیز با ماه تمام است به همراهیش گلگون تیزگام است . نظامی .|| مساعدت . معاضدت و دستگیری ، به خصوص نسبت به کسی که فقیر باشد. || (اِ ...
-
جستوجو در متن
-
رفاقت
لغتنامه دهخدا
رفاقت . [ رِ ق َ ] (ع اِمص ) همدمی . همراهی . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات از قاموس ). یاری . (از نصاب الصبیان ). همراهی . همراهی کردن . (یادداشت مؤلف ).- رفاقت کردن ؛ معاشرت کردن . مجالست کردن . نشست و برخاست کردن . همراهی کردن . (یادداشت مؤلف ). |...
-
مماشات
لغتنامه دهخدا
مماشات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) با کسی رفتن و همراهی کردن . (غیاث اللغات ). || مدارا. (ناظم الاطباء).- مماشات کردن ؛ همراهی کردن در رفتار با کسی .- || مدارا کردن . رجوع به مماشاة شود.
-
تبیعت
لغتنامه دهخدا
تبیعت .[ ت َ ع َ ] (ع مص ) همراهی و پیروی . (ناظم الاطباء).
-
هم رکابی
لغتنامه دهخدا
هم رکابی . [هََ رِ ] (حامص مرکب ) هم عنانی . همراهی : داشت با خود کنیزکی چون ماه چست و چابک به هم رکابی شاه . نظامی .رجوع به هم رکاب شود.
-
هم عنانی
لغتنامه دهخدا
هم عنانی . [ هََ ع ِ ] (حامص مرکب ) همراهی . همراه بودن : یاران چو کنند هم عنانی از سنگ برآورند خوانی .نظامی .
-
رسیلی
لغتنامه دهخدا
رسیلی . [ رَ ] (حامص ) عمل رسیل . همراهی و هم آوازی . (یادداشت مؤلف ) : هزاردستان با هزاردستان رسیلی داود را نشاید. (مقدمه ٔ ورقاء بر حدیقه ).- رسیلی کردن ؛ همراهی کردن . هم آواز شدن : ولی آنگه خجل گردی که استادی ترا گویدکه با داود پیغمبر رسیلی کن ...
-
هم آهنگی
لغتنامه دهخدا
هم آهنگی . [ هََ هََ ] (حامص مرکب ) هم قصدی . همراهی . موافقت . (یادداشت مؤلف ) : در آن پرده که شیرین ساختی سازهم آهنگیش کردی شه به آواز. نظامی .رجوع به هم آهنگ شود.
-
هم پهلویی
لغتنامه دهخدا
هم پهلویی . [هََ پ َ ] (حامص مرکب ) هم پهلو شدن . همراه رفتن . همراهی . گویا به معنی همراه شدن برای محافظت : چو بر بارگی کامرانیش دادبه هم پهلویی پهلوانیش داد.نظامی .
-
آرباس
لغتنامه دهخدا
آرباس . (اِخ ) آرباسِس . نام مردی اساطیری ، فرمانروای مدی از طرف سارداناپال و گویند او با همراهی بلزیس حکمران بابل پادشاه آشور را برانداخت و خود را پادشاه مدی نامید.
-
رفاقة
لغتنامه دهخدا
رفاقة. [ رَ ق َ ] (ع مص ) همراهی کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). رفیق گشتن مرد. (از اقرب الموارد). رجوع به رِفاقَت شود.
-
شرکت کننده
لغتنامه دهخدا
شرکت کننده . [ ش ِ ک َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) کسی که در شرکتی سهیم شود. || همراهی کننده . همکاری کننده . (فرهنگ فارسی معین ).
-
معیة
لغتنامه دهخدا
معیة. [ م َ عی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) همراهی . (آنندراج ). و رجوع به معیت شود. || گاهی از این لفظ اشاره باشد به این آیت : ان اﷲ مع الصابرین . (آنندراج ).
-
کنسرتو
لغتنامه دهخدا
کنسرتو. [ ک ُ س ِ ت ُ ] (ایتالیائی ، اِ) همراهی یک یا دو یا سه ساز که وظیفه ٔ اصلی را عهده دارند با ارکستر سمفونیک . کنسرتو با سمفونی فرقی چندان ندارد و دارای همان شکل سونات است . سازهایی که اکنون معمولاً در کنسرتو وظیفه ٔ تک نواز را به عهده می گیرند...