کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همراهان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زملة
لغتنامه دهخدا
زملة. [ زُ ل َ ] (ع اِ) گروه مردم و همراهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ضفاطة
لغتنامه دهخدا
ضفاطة. [ ض َف ْ فا طَ ] (ع ص ، اِ) شتر بارکش . || گروه بزرگ از همراهان . (منتهی الارب ).
-
اسراق
لغتنامه دهخدا
اسراق . [ اِ ] (ع مص ) سست و ضعیف گردیدن . || سپس ماندن و پنهان شدن از همراهان تا برود: اسرق عنهم . (منتهی الارب ).
-
بادبن فیروز
لغتنامه دهخدا
بادبن فیروز. [ دِ ن ِ ] (اِخ ) از همراهان خسروپرویز بود که هنگام مقابله با بهرام چوبین با بندویه و بسطام و چند تن دیگر از همراهان خسروپرویز در گرد او بماند و به بهرام چوبین نپیوست . رجوع به اخبارالطوال چ مصر 1330 هَ . ق . ص 86، و باذان بن فیروز شود.
-
ملتزمین
لغتنامه دهخدا
ملتزمین . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص ، اِ) مأخوذ از تازی ، ملازمان و همراهان و پیروان و خدمتگاران . (ناظم الاطباء). و رجوع به ملتزم شود.
-
اصحاب پیامبران
لغتنامه دهخدا
اصحاب پیامبران . [ اَ ب ِ پ َ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) همراهان و یاران رسل . پیروان پیمبران یا پیغامبران یا پیغمبران .
-
باباساغری
لغتنامه دهخدا
باباساغری . [ غ َ ] (اِخ ) (مولانا...) از ملازمان و همراهان سلطان حسین بایقرا بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 282 و 290 شود.
-
بی گروه
لغتنامه دهخدا
بی گروه . [ گ ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + گروه ) بی جمعیت . بی همراهان . بتنهایی : سکندر چو بشنید شد سوی کوه بدیدار بر تیغ شد بی گروه . فردوسی .رجوع به گروه شود.
-
بلال
لغتنامه دهخدا
بلال . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ازهر، مکنی به ابومعاذ. از همراهان بزرگ عمرو لیث صفاری ، و مدتی از جانب عمرو بر نیشابور امیر بود. رجوع به تاریخ سیستان شود.
-
عقیل
لغتنامه دهخدا
عقیل . [ ع َ ] (اِخ ) ابن شداد سلولی . از اشراف شجاع در عهد مروان ، و از همراهان حجاج در عراق . وی به سال 76 هَ . ق . به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی از تاریخ ابن الاثیر).
-
یاقوتیة
لغتنامه دهخدا
یاقوتیة. [ تی ی َ ] (اِخ ) همراهان و سپاهیان یاقوت حاکم شیراز را یاقوتیه مینامیدند : فلما استتم العرض وجد نصف الیاقوتیة قد انحازوا عنه . (تجارب الامم ص 516).
-
رفقة
لغتنامه دهخدا
رفقة. [ رَ ق َ ] (ع اِ) یا رِفقَة یا رُفقَة. گروه همسفر. ج ، رِفاق و اَرفاق و رُفَق . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). همراهان و یاران سفر. (دهار). گروه همراه و همدم و هم صحبت . (ناظم الاطباء).
-
ضحاک
لغتنامه دهخدا
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن عبداﷲ الهلالی . از معاصرین عبداﷲبن عباس و از همراهان وی هنگام عزیمت از بصره بمکه . (عقدالفرید ج 5 ص 115 و 116).
-
علیاء
لغتنامه دهخدا
علیاء. [ ع َل ْ ] (اِخ ) ابن هیثم . از همراهان علی بن ابی طالب (ع ) در جنگ جمل . (از حبیب السیر چ خیام ج 1، ص 529).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (سلطان ...). از جمله ٔ همراهان ایلچیان شاهرخ میرزا و میرزا بایسنقر بختا. رجوع بحبط ج 2 ص 196 و 400 و 403 و 404 شود.