کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همایونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همایونی
لغتنامه دهخدا
همایونی . [ هَُ ] (ص نسبی ) بلندمرتبه . والامقام . عالی . || از القاب خاص شاه در سلسله ٔ پهلوی .
-
جستوجو در متن
-
همایی
لغتنامه دهخدا
همایی . [ هَُ ] (ص نسبی ) منسوب به همای . بلندپایه . همایون . همایونی . || (حامص ) همای بودن . بلندپروازی . آزادی و آزادگی : جغد به دور تو همایی کندسر که رسد پیش تو پایی کند.نظامی .
-
رابرتسون
لغتنامه دهخدا
رابرتسون . [ ب ِ س ُ ] (اِخ ) پروفسور رابرتسون استاد دانشگاه کمبریج در اکتبر 1945 و آوریل 1946 م . درمجله ٔ انجمن همایونی آسیایی مقالات عمیقی راجع بسلسلة الذهب جامی نگاشته است . (از سعدی تا جامی ص 576).
-
سعادة
لغتنامه دهخدا
سعادة. [ س َ دَ ] (ع اِمص ) نیک بختی . خلاف شقاوت و نیک بخت شدن . (آنندراج ). نیک بختی . (مهذب الاسماء). نیک بخت شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). فرخندگی . خجستگی . همایونی . رجوع به سعادت شود. || در اصطلاح صوفیه خواندن ازلی را گویند. (کش...
-
اسماعیل پاشا
لغتنامه دهخدا
اسماعیل پاشا. [ اِ ] (اِخ ) حافظ. یکی از وزرای دوره ٔ سلطان سلیم خان ثالث . وی از مردم استانبول و پسر یکی از اعضای دولت بود. مولدوی سال 1171 هَ . ق . است . وی بتحصیل پرداخت و قرآن را تماماً حفظ کرد و در زمره ٔ اعضای دولت درآمد و بشغل پدر راغب گردید، ...
-
صالح پاشا
لغتنامه دهخدا
صالح پاشا. [ ل ِ ] (اِخ ) وی یکی از وزرای دوره ٔ سلطان ابراهیم خان و از مردم بوسنه است ، در آغاز به مصطفی پاشا دفتردار و سپس به ابراهیم افندی روزنامه نویس منسوب بود و در دیوان محاسبات ، خزانه ، مطبخ همایونی ،دارالصنایع سفائن و امانت دفتر انجام وظیفه ...
-
غریبی
لغتنامه دهخدا
غریبی . [ غ َ ] (اِخ ) از شاعران فارسی زبانی بود که به هند مهاجرت کرد. صاحب صبح گلشن آرد: از ارض خراسان سر برکشیده و به اختیار غربت از وطن در عهد همایون پادشاه به سرزمین هندوستان رسیده و در سلک ملازمان همایونی منسلک گردیده . او راست :گر گشاد کار ما ب...
-
همای مروزی
لغتنامه دهخدا
همای مروزی . [ هَُ ی ِ م َرْ وَ ] (اِخ ) میرزا محمدصادق . از مردم مرو و در خدمت محمدحسین خان پسر بیرامعلی خان قاجار ملقب به فخرالدوله بوده است . از مرو به مشهد رضوی آمده و سپس به نجف رفته وپس از بازگشت در کاشان متوطن شده است و سپس در پایتخت داروغه ٔ ...
-
خسروپاشا
لغتنامه دهخدا
خسروپاشا. [ خ ُ رَ /رُو ] (اِخ ) نام یکی از رجال دوره ٔ سلطان مرادخان رابع است که به صدارت نیز رسید او به ابتدا مربی حرم همایونی بود و بعد اسلحه دار شد و به سال 1037 هَ . ق . وزیر ثانی گشت و همان سال به صدارت رسید او در رفعاغتشاش اناطولی سعی بلیغ کرد...
-
عباسی
لغتنامه دهخدا
عباسی . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) (996 - 1038 هَ . ق .) علیرضا. از مشاهیر خطاطان و خوش نویسان رسمی دربار شاه عباس کبیرو از نقاشان و هنرمندان عصر خود بود. آثار هنری او گران بها و در موزه های بزرگ اروپا یافت میشود. وی در انواع خط ثلث و نسخ و نستعلیق وقوف کا...
-
چالکی
لغتنامه دهخدا
چالکی . (اِخ ) دهی است از دهستان مزرج بخش حومه ٔ شهرستان قوچان که در 6 هزارگزی شمال خاور قوچان و 7 هزارگزی خاور شوسه ٔ عمومی قوچان به باجگیران واقع شده . کوهستانی و معتدل است و 345 تن سکنه مخلوط از ترک و کرد و فارس دارد. آبش از رود اترک و محصولش غلات...
-
ثریا پاشا
لغتنامه دهخدا
ثریا پاشا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) یکی از وزرای دولت عثمانی پسر عثمان پاشای گمرک چی . مولد او بسال 1241 هَ . ق . در اسلامبول . او پس از اکمال تحصیلات در باب عالی عضو مضبطه ٔ همایونی شد و بواسطه ٔ حسن کفایت و استعداد ذاتی مأموریتهای گوناگون یافت از ج...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک عطاش . خوندمیر در حبیب السیر (ج 1 ص 377) آرد که او بر دزکوه اصفهان رایت عصیان برافراشت و بنا بر آن سلطان (محمدبن ملکشاه ) بدانجانب شتافت و بعد از محاصره ٔ دزکوه بر احمد ظفر یافته او رابکشت . - انتهی . وی رئیس ملاح...
-
اسماعیل پاشا
لغتنامه دهخدا
اسماعیل پاشا. [ اِ ](اِخ ) نشانجی . یکی از وزرای دوره ٔ سلطان سلیمان خان ثانی . وی اصلاً از اهالی آیاش بود و در دربار همایون بمنصب پرده داری نایل گشت بعداً به پایه ٔ روم ایلی متقاعد شده بود، با این حال در سال 1089 هَ . ق . به وظیفه ٔ طغراکشی (صحه ٔ ه...