کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همائی
لغتنامه دهخدا
همائی . [ هَُ ] (ص نسبی ) رجوع به همایی شود.
-
جستوجو در متن
-
نوده
لغتنامه دهخدا
نوده . [ ن َ دِه ْ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان همائی بخش ششتمد شهرستان سبزوار. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ص 424 شود.
-
طاوس کردار
لغتنامه دهخدا
طاوس کردار. [ وو ک ِ ] (ص مرکب ) با کردار طاوس . با رفتار طاوس : بدین طاوس کرداری همائی روان شد چون تذروی در هوائی .نظامی .
-
بایستانی
لغتنامه دهخدا
بایستانی . [ ] (ص نسبی ) باستانی . قدیم . کهنه . و این صورت را بیرونی در التفهیم بیشتر در مورد ایرانیان قدیم فرموده است . (ازمقدمه ٔ جلال الدین همائی بر التفهیم بیرونی ص قلو).
-
گرمتاب
لغتنامه دهخدا
گرمتاب . [ گ َ ] (نف مرکب ) تابنده با حرارت بسیار. تابنده ٔ گرم : بجشن همایون میمون توچو گشت آفتاب از حمل گرمتاب همائی شود عدل تو کز هواشود سایه دار سر شیخ و شاب .سوزنی .
-
دریاچه
لغتنامه دهخدا
دریاچه . [ دَرْ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان همائی بخش ششتمد شهرستان سبزوار. واقع در 75هزارگزی جنوب باختری ششتمد با 131 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
پلس سدهاند
لغتنامه دهخدا
پلس سدهاند. [ پ ُ ل ِس ْ س ِدد هان ْ دَ ] (اِخ ) یعنی بزرگترین کتاب نجوم منسوب به پولس یونانی . (التفهیم چ همائی ص 184 حاشیه ٔ د).
-
بنس بردبالا
لغتنامه دهخدا
بنس بردبالا. [ ب ِ ن ِ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان همائی بخش ششتمد است که در شهرستان سبزوار واقع است . و 112 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
بزیذج
لغتنامه دهخدا
بزیذج . [ ب َ ذَ ] (معرب ، ص ) بزیدج . اصلاً فارسی پهلوی است از فژیذک یا ویژیدک بمعنی مختار و برگزیده . و کلمه ٔ ویژه نیز از همین ریشه است . (از حاشیه ٔ جلال همائی بر التفهیم ص 318).
-
حمیره
لغتنامه دهخدا
حمیره . [ ح َ رِ] (اِخ ) دهی است از دهستان همائی شهرستان سبزوار. ناحیه ای است کوهستانی معتدل . از قنات مشروب میشود. محصول آن غلات و پنبه . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
حاکمی طوسی
لغتنامه دهخدا
حاکمی طوسی . [ ک ِ ی ِ ] (اِخ ) نصربن علی بن احمد، مکنی به ابوالفتح و ملقب به حاکمی طوسی یا حاکم . وی از استادان حدیث و مشایخ روایت غزالی بوده است . (غزالی نامه تألیف همائی ص 345).
-
غانه
لغتنامه دهخدا
غانه . [ ن َ ] (اِخ ) شهری در کنار فرات . (آنندراج ) (انجمن آرا). شهری است در کنار فرات و صحیح عانه است ، چنانکه صاحب قاموس گوید (فرهنگ رشیدی ) همین قول صحیح است . رجوع به التفهیم چ همائی ج 4 ص 198 و رجوع به منتهی الارب (عانه ) شود.
-
صبری
لغتنامه دهخدا
صبری . [ ص َ ] (اِخ ) دهی از دهستان همائی بخش ششتمد شهرستان سبزوار 70000گزی جنوب باختری ششتمد. کوهستانی معتدل . سکنه آن 97 تن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات پنبه و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی ، راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
دبوسی
لغتنامه دهخدا
دبوسی . [ دَ ] (اِخ ) سیدعلی بن مظفر علوی حسینی مکنی به ابوالقاسم از مردم دبوسه بوده که شهرکیست میان بخارا و سمرقند. (ابن خلکان ج 1 ص 274). و نسبتش به امام زین العابدین می پیوسته و از معاصران امام محمد غزالی بوده است . (غزالی نامه ٔ همائی ص 285).