کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هفت خضرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هفت آسمان
لغتنامه دهخدا
هفت آسمان . [ هََ س ْ / س ِ ] (اِ مرکب ) عبارت از فلک های قمر، عطارد، زهره ، شمس ، مریخ ، مشتری و زحل است . (یادداشت مؤلف ) : جهان فیلسوف جهان داندم رصدبند هفت آسمان داندم . نظامی .به پرگار هفت آسمان بلندبه فهرست هفت اختر ارجمند. نظامی .از پی لعلی ک...
-
هفت آسیا
لغتنامه دهخدا
هفت آسیا. [ هََ ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت فلک است که فلک زحل و فلک مشتری و فلک مریخ و فلک آفتاب و فلک زهره و فلک عطارد و فلک قمر باشد. (برهان ).
-
هفت آسیا
لغتنامه دهخدا
هفت آسیا. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش فریمان شهرستان مشهد دارای 177 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
هفت آشیان
لغتنامه دهخدا
هفت آشیان . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنقر شهرستان کرمانشاهان دارای 350 تن سکنه . آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله ، حبوب و توتون است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
هفت آینه
لغتنامه دهخدا
هفت آینه . [ هََ ی ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت کوکب باشد که سبعه ٔ سیاره است . (آنندراج ) (برهان ).
-
هفت آیینه
لغتنامه دهخدا
هفت آیینه . [ هََ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) هفت آینه . رجوع به هفت آینه شود.
-
هفت اختان
لغتنامه دهخدا
هفت اختان . [ هََ اُ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت کوکب است که زحل و مشتری و مریخ و آفتاب و زهره و عطارد و قمر باشد. (برهان ).
-
هفت اختر
لغتنامه دهخدا
هفت اختر. [ هََ اَ ت َ ] (اِ مرکب ) قمر و عطارد و زهره و شمس و مریخ و مشتری و زحل . سیارات سبع. نام فارسی آنها این است : ماه ، تیر، ناهید، خورشید یا مهر، بهرام ، برجیس وکیوان . (یادداشت مؤلف ). به اعتقاد قدما جای این سبعه ٔ سیاره به ترتیب در هفت فلک...
-
هفت اختران
لغتنامه دهخدا
هفت اختران . [ هََ اَ ت َ ] (اِ مرکب ) هفت اختر. هفت سیاره . هفت کوکب : گشاینده ٔ راز هفت اختران ولایت خداوند هشتم قران . نظامی .شمسه ٔ نه مسند هفت اختران ختم رسل ، خاتم پیغمبران . نظامی .رجوع به هفت اختر شود.
-
هفت اژدها
لغتنامه دهخدا
هفت اژدها. [ هََ اَ / اِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت کوکب است . (آنندراج ) (برهان ). هفت سیاره . (ناظم الاطباء) : از خنجر زهرآبگون هفت اژدها را ریخت خون همت زنه پرده برون دل هشت مرعا داشته .خاقانی .
-
هفت اصل
لغتنامه دهخدا
هفت اصل . [ هََ اَ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت طبقه ٔ زمین است . (برهان ). هفت رقعه ٔ ادکن . || هفت اقلیم را نیز هفت اصل گویند. (برهان ). رجوع به هفت اقلیم شود.
-
هفت اعضا
لغتنامه دهخدا
هفت اعضا. [ هََ اَ ] (اِ مرکب ) کنایه از مجموع بدن آدمی است ، و تقسیم آن بدین ترتیب است : سر با گردن ، سینه وآنچه در آن است ، پشت و آلت تناسل ، و دو دست و دو پای . (آنندراج ). هفت اندام . (ناظم الاطباء) : او کشیده ز هفت اعضا، جان تو همی گوی هفت که به...
-
هفت افزار
لغتنامه دهخدا
هفت افزار. [ هََ اَ ] (اِ مرکب ) انواع دیگ افزار. آنچه برای خوشمزگی و گوارایی غذا بدان آمیزند : چونکه پختم به دور هفت هزاردیگ پختی چنین به هفت افزار.نظامی .
-
هفت اقلیم
لغتنامه دهخدا
هفت اقلیم . [ هََ اِ ] (اِ مرکب ) در گاتها از هپته بومی یعنی هفت بوم سخن رفته است : زردشت از دیوپرستان شکایت کند و گوید که آنان به واسطه ٔ دروغ وخودستایی در روی هفت بوم شهرتی یافتند. در دیگر بخشهای اوستا به جای هفت بوم غالباً هپتوکرشوره یعنی هفت کشور...
-
هفت الوان
لغتنامه دهخدا
هفت الوان . [ هََ اَل ْ ] (اِ مرکب ) کنایه از طعامهای گوناگون و رنگارنگ است ، و طعامی را نیز گویند که از آسمان به جهت عیسی علیه السلام نازل شد، و آن نان و نمک و ماهی و سرکه و عسل و روغن و تره بوده است . (از برهان ).