کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هضم کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هضم کردن
لغتنامه دهخدا
هضم کردن . [ هََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تحلیل بردن غذا. (ناظم الاطباء). گذرانیدن و گواریدن و گواردن . (یادداشت به خط مؤلف ) : شراب مست کننده طعام را هضم کند. (نوروزنامه ٔ خیام ).
-
واژههای مشابه
-
هضم رابع
لغتنامه دهخدا
هضم رابع. [ هََ م ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آخرین مرحله ٔ هضم و گوارش غذا در بدن . (یادداشت مؤلف ) : چون به اندامها رسد اندر هر اندامی گواریدنی دیگر است آن را گواریدن چهارم گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || در تداول عام به معنی از میان رفتن و ا...
-
هضم شدن
لغتنامه دهخدا
هضم شدن . [ هََ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گواریدن . تحلیل یافتن . (یادداشتهای مؤلف ). رجوع به هضم شود.
-
هضم نفس
لغتنامه دهخدا
هضم نفس . [ هََ م ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فرونشاندن خشم و غضب . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
گوارانیدن
لغتنامه دهخدا
گوارانیدن . [ گ ُ دَ ] (مص ) کمک کردن در هضم و پختن . (ناظم الاطباء). تهنئة. (دهار). اساغه . تحلیل و هضم کردن . (یادداشت مؤلف ).- فروگوارانیدن ؛ هضم کردن . (ناظم الاطباء).
-
گواردنی
لغتنامه دهخدا
گواردنی . [ گ ُ دَ ](ص لیاقت ) آنچه بگوارند. آنچه قابل هضم کردن است .
-
گواردن
لغتنامه دهخدا
گواردن . [ گ ُ دَ ] (مص ) گواریدن . لذیذ شدن . لذت دادن .گوارا بودن . گوارا گشتن . مهنا شدن . و رجوع به گواریدن شود. || گواریدن . هضم شدن . تحلیل رفتن .گذشتن . و رجوع به گواریدن شود. || هضم کردن . گذرانیدن . تحلیل بردن . و رجوع به گواریدن شود.
-
گواشتن
لغتنامه دهخدا
گواشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص ) هضم کردن . (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 324).
-
عنی
لغتنامه دهخدا
عنی . [ ع َن ْی ْ ] (ع مص ) حادث شدن و فرودآمدن کار بر کسی . (از اقرب الموارد). || گواریدن غذا. (از منتهی الارب ). هضم شدن غذا. || ظاهر کردن زمین گیاه را. || قصد کردن و خواستن . (از اقرب الموارد). خواستن . (دهار). عِنایة. رجوع به عنایة شود.
-
الزیدن
لغتنامه دهخدا
الزیدن . [ اَ دَ ] (مص ) هضم کردن . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 122 الف ). استینگاس نیز به همین معنی آورده و آن را مشکوک دانسته است .
-
امتناع نمودن
لغتنامه دهخدا
امتناع نمودن . [ اِ ت ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) نافرمانی نشان دادن . ممانعت کردن . نپذیرفتن : طعامی که معده از هضم و قبول آن امتناع نمود... خلاص از رنج آن صورت نبندد مگر... (کلیله و دمنه ). رجوع به امتناع و امتناع کردن شود.
-
شکسته نفسی
لغتنامه دهخدا
شکسته نفسی . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ن َ ] (حامص مرکب ) فروتنی . تواضع. هضم نفس ، و با کردن و نمودن صرف شود. خفض جناح . خود را کوچکتر از آنچه هست خواندن . (یادداشت مؤلف ).- شکسته نفسی کردن ؛ خود را کوچکتر از آنچه هست گفتن یا نمودن . خود را دون آنچه هست...
-
مست کننده
لغتنامه دهخدا
مست کننده . [ م َ ک ُ ن َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنچه سبب مستی شود. سکرآورنده . سَکَر. (دهار) (منتهی الارب ) : منفعت شراب مست کننده ، طعام را هضم کند... (نوروزنامه ص 102). مُخفِس ؛ شراب زودمست کننده . (منتهی الارب ). و رجوع به مست کردن شود.