کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هزیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هزیع
لغتنامه دهخدا
هزیع. [ هََ ] (ع اِ) پاره ای از شب و مقدار سه یک یا چهاریک ازشب . (منتهی الارب ). و فارابی گوید یک نیمه از شب ، و گویند ساعتی از آن . گویند: مضی هزیع من اللیل . (اقرب الموارد). || (ص ) مرد گول . (منتهی الارب ).احمق . (اقرب الموارد). ج ، هُزُع . (اقرب...
-
واژههای همآوا
-
حذیا
لغتنامه دهخدا
حذیا. [ ح ُ ذَی ْ یا ] (ع اِ) مژدگانی . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). || برابر. مقابل : هو حذیاک . || اخذه بین الحذیا و الخلسة؛ ای بین الهبة و الاستلاب . (منتهی الارب ).
-
حذیا
لغتنامه دهخدا
حذیا. [ ح ُذْ ] (ع اِ) بهره ای از غنیمت و صلة. (منتهی الارب ). حذوة. عطیة.
-
حظیا
لغتنامه دهخدا
حظیا. [ ح ُ ظَی ْ یا ] (ع اِ) رفتار آهسته . (منتهی الارب ).
-
حزیا
لغتنامه دهخدا
حزیا. (اِخ ) (به معنی کسی که خداوند او را می بیند) مردی از بنی یهودا بود. (نحمیا 11:5) (قاموس کتاب مقدس ).
-
جستوجو در متن
-
هزیج
لغتنامه دهخدا
هزیج . [ هََ ] (ع اِ) پاره ای از شب . (منتهی الارب ). هزیع. (اقرب الموارد). رجوع به هزیع شود.
-
هتاءة
لغتنامه دهخدا
هتاءة. [ هََ / هَُ ءَ ] (ع اِ) وقت . هنگام . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (تاج العروس ). هزیع. (معجم متن اللغة). بخصوص هنگامی از شب . (ناظم الاطباء). گاهی نیز در مورد روز به کار رود. (معجم متن اللغة). پاره ای از زمان . هَت ء. هِت ء، هَتی ٔ، هَتی ّ، ...
-
هتی
لغتنامه دهخدا
هتی . [ هََت ْی ْ ] (ع اِ) وقتی از شب . (منتهی الارب ). وقت و هنگام ، بخصوص هنگام از شب . (ناظم الاطباء): مضی هتی من اللیل ؛ یعنی هزیع، ثلث یا ربع آن . (معجم متن اللغة). ج ، اهتاء. (معجم متن اللغة). هت ء [ هَِ / هََ ت ْ ءْ ] .
-
چهاریک
لغتنامه دهخدا
چهاریک . [ چ َ / چ ِ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) ربع. یک چهارم . یک قسمت از چهار قسمت چیزی . رُبُع. رَبیع. (منتهی الارب ): هزیع؛ مقدار یک چهاریک از شب . رجوع به چاریک و ربع و مُحَلّه شود.- چهاریک دانگ ؛ دو حبه . یک طسوج . (منتهی الارب ).
-
هت ء
لغتنامه دهخدا
هت ء. [ هَِ / هََ ت ْءْ ] (ع اِ) وقت . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). هزیع. (معجم متن اللغة). وقت و هنگام . (منتهی الارب ). بخصوص هنگامی ازشب . (ناظم الاطباء). و گاهی در مورد روز هم استعمال شود. (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). مضی من اللیل هت ء؛ یعنی ...
-
هتاء
لغتنامه دهخدا
هتاء. [ هَِ ] (ع اِ) وقت . هنگام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). پاره ٔ شب . (مهذب الاسماء). هزیع. (معجم متن اللغة). بخصوص هنگامی از شب . (ناظم الاطباء). و گاهی در مورد روز هم به کار رود. (معجم متن اللغة). پاره ای از زمان . هَت ء. هِت ...
-
ابله
لغتنامه دهخدا
ابله . [ اَ ل َه ْ ] (ع ص ) خویله . سرسبک . (مهذب الاسماء). کم خرد. گول . دند.کذَر. (فرهنگ اسدی ). کانا. نادان . سلیم القلب . سلیم .غدنگ . کاک . فغاک . هزاک . سلیم دل . بی تمیز. ناآگاه . کم عقل . نابخرد. خر. گاو. لهنه . دنگل . ریش گاو. پپه . پخمه . چ...