کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هزبرافکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هزبرافکن
لغتنامه دهخدا
هزبرافکن . [ هَِ زَ اَ ک َ ] (نف مرکب ) شیرافکن . شیراوژن . شیرکش . شجاع . دلیر : دریغ آن هزبرافکن گردگیردلیر و جوان و سوار و هژیر. فردوسی .بهومان سپرد آن زمان قلبگاه سپاهی هزبرافکن و رزم خواه . فردوسی .یل اژدهاکش به گرز و به تیرسوار هزبرافکن و گُردگ...
-
جستوجو در متن
-
اژدهاکش
لغتنامه دهخدا
اژدهاکش . [ اَ دَ ک ُ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ اژدها : یل اژدهاکش بگرز و بتیرسوار هزبرافکن و گردگیر.اسدی .
-
هزبراوژن
لغتنامه دهخدا
هزبراوژن . [ هَِ زَ اَ / اُوژَ ] (نف مرکب ) شیرکش . هزبرافکن . شجاع : مرا بخت از این هردو فرخ تر است که پیل هزبراوژنم کهتر است . فردوسی .رجوع به هزبر شود.
-
هزبر
لغتنامه دهخدا
هزبر. [ هَِ زَ ] (ع اِ) شیر. (اقرب الموارد) : تیر تو از کلات فرودآورد هزبرتیغ تو از فرات برآرد نهنگ را. دقیقی .چنین گفت سیمرغ کاین نم چراست به چشم هزبر اندرون غم چراست . فردوسی .که خاک پی او ببوسد هزبرنیارد به سر بر گذشتَنْش ابر. فردوسی .بکوشید و اند...
-
افکن
لغتنامه دهخدا
افکن .[ اَ ک َ ] (نف مرخم ) آنکه بیفکند و بیندازد. (ناظم الاطباء). مخفف افکننده . این کلمه با کلمات دیگر ترکیب شود و صفت مرکب سازد چون : ببرافکن ، پلنگ افکن ، پی افکن ، بازافکن ، پرتوافکن ، بارافکن ، پرافکن ، دودافکن ، روزافکن ، زیرافکن ، اسب افکن ، ...