کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هزارتو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هزارتو
لغتنامه دهخدا
هزارتو. [ هََ / هَِ ] (اِ مرکب ) هزارلا. هزارخانه . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به هزارتوی و هزارلا شود.
-
جستوجو در متن
-
هزارلا
لغتنامه دهخدا
هزارلا. [ هََ / هَِ ](اِ مرکب ) شکنبه . هزارخانه . هزارتو. هزارتوی . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به هزارتو و هزارخانه شود.
-
حفج
لغتنامه دهخدا
حفج . [ ح َ ف ِ ] (ع اِ) هزارخانه که با شکنبه است . هزارتو. هزارلا. حَفت . حَفث . رجوع به حفت و حفث شود.
-
حفت
لغتنامه دهخدا
حفت . [ ح َ ف ِ ] (ع اِ) هزارتو. هزارخانه ٔ شکنبه . (منتهی الارب ). حفث . فحث . حِفثة. ج ، احفات . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). رجوع به حفث شود.
-
هزارخانه
لغتنامه دهخدا
هزارخانه . [ هََ / هَِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) هزارلا. سی تو. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). هزارتو. قسمتی از احشاء گیاه خواران مانند گوسفند و گاو که چندین لا دارد. (یادداشت به خط مؤلف ). شکنبه ٔ گوسفند. (آنندراج ). چیزی است که با شکنبه ٔ گوسفند می باشد، و...
-
حفث
لغتنامه دهخدا
حفث . [ ح ِ / ح َ ف ِ / ح َ ] (ع اِ) حفثه . فَحث . حثف . حفت . هزارخانه ٔ شکنبه . هزارتو. هزارلای شکنبه . (اقرب الموارد). ج ، احفاث . || ماری کلان که به انبان ماند. (منتهی الارب ). ماریست گزنده و بی زهر خردتر از حُفات . (اقرب الموارد).
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ . رودکی .سبک پیرزن سوی خانه...