کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هزاراسپند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هزاراسپند
لغتنامه دهخدا
هزاراسپند. [ هَِ زا اِ پ َ ] (اِ مرکب ) نوعی از سداب کوهی است ، و آن را به یونانی مولی میگویند و به عربی حرمل عامی خوانند. بر مفاصل طلا کنند نافع باشد. (برهان ). هزاراسفند. رجوع به هزاراسفند شود.
-
جستوجو در متن
-
هزاراسفند
لغتنامه دهخدا
هزاراسفند. [ هَِ زا اِ ف َ ] (اِ مرکب ) حرمل . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). هزاراسپند. (برهان ). رجوع به هزاراسپند شود.
-
هزارسفند
لغتنامه دهخدا
هزارسفند. [ هَِ رِ ف َ ] (اِ مرکب ) رجوع به هزاراسپند شود.
-
اسپند
لغتنامه دهخدا
اسپند. [ اِ پ َ ] (اِ) دانه ای باشد که بجهت چشم زخم در آتش ریزند. (برهان ). حرمل . (تاج العروس ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). حرمل احمر. حرمل عامی . حرملة. اسفند. سپند. سِبَنْج و گیاه آن دانه ، رَضرضه است . (بحر الجواهر) : ای سپندی منشین خیز و سپند آر سپندت...