کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هریک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هریک
لغتنامه دهخدا
هریک . [ هََ ی َ / ی ِ ] (ضمیر مبهم مرکب ) هرکدام . (یادداشت به خط مؤلف ) : روی هریک چون دوهفته گرد ماه جامه شان غفه ، سمورینشان کلاه . رودکی .چو شب روز گشت انجمن شد سیاه بدان نیز کردند هریک نگاه . فردوسی .ابر ده و دو هفت شد کدخدای گرفتند هریک سزاوا...
-
واژههای همآوا
-
حریک
لغتنامه دهخدا
حریک . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) آنکه حاجتش نبود به زنان . آنکه به آرامش میل نکند. عِنین . || کسی که از ضعف تهیگاه جهان جهان رود. کسی که ضعیف باشد تهیگاه او که گاه رفتار ظاهر شود.
-
جستوجو در متن
-
سلف
لغتنامه دهخدا
سلف . [ س ِ ] (ع اِ) شوی خواهرزن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باجناق . هم زلف . (لغتنامه ٔ مقامات حریری ). شوهر خواهرزن . یعنی شوهران خواهران هریک و دیگر را به فارسی همزلف گویند. (غیاث ). هم داماد یعنی دو خواهر باشد و هریک را شخصی زن کند و آن دو شخص ...
-
شصت پاره
لغتنامه دهخدا
شصت پاره . [ ش َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) هریک قسمت از شصت قسمت قرآن در مجلدی که در ختم ها و مجالس ترحیم نهند و هریک از حاضرین یک پاره از آن را بخوانند و ثواب آن را نثار روح مرده کنند، و هریک از آنها رانصف یا نصف جزء قرآن نیز نامند. (یادداشت مؤلف ).
-
گرمائیل
لغتنامه دهخدا
گرمائیل . [ گ َ ] (اِخ ) گرمایل . ارمائیل . ارمایل . ازمائیل . رجوع به هریک از این مدخلها شود.
-
چوله
لغتنامه دهخدا
چوله . [ ل َ / ل ِ ] (از اتباع ) چاله و چوله . از اتباع است . رجوع به هریک از دو کلمه شود.
-
هریکی
لغتنامه دهخدا
هریکی . [ هََ ی َ / ی ِ ] (ضمیر مبهم مرکب ) هریک . هرکدام . (یادداشت به خط مؤلف ) : بیامد سپاه و بیامد پسربخندید با هریکی تاجور. فردوسی .رجوع به هر و هریک شود.
-
غغسی
لغتنامه دهخدا
غغسی . [ غ ُ غ ُ ] (اِ) هریک از قسمتهای درون انار که با پرده ٔ جدا پوشیده است . (یادداشت بخط مؤلف ). قُقُسی . رجوع به قُقُسی شود.
-
یوگا
لغتنامه دهخدا
یوگا. (هندی ، اِ) نام هریک از ادوار هندی عالم . (یادداشت مؤلف ). || روده ٔ گوسفند پاک نکرده . (صحاح الفرس ).
-
یکی یکی
لغتنامه دهخدا
یکی یکی . [ ی َ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ق مرکب ) یکی پس از دیگری . به توالی . پی هم . || فرداً فرد. هریک جداجدا. یکی بعد دیگری .
-
دیوپایه
لغتنامه دهخدا
دیوپایه . [ وْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح بنایان هریک از پایه های اصلی و عمده ٔ بنائی .
-
قارة
لغتنامه دهخدا
قارة. [ قارْ رَ ] (ع اِ) برّ. قطعه . هریک از قطعات پنجگانه ٔ زمین . آسیا، آفریقا، اروپا، امریکا و استرالیا.
-
لژینر
لغتنامه دهخدا
لژینر. [ ل ِ ی ُ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) هریک از افراد لژیون رومی . لژینی . لژیونی . رجوع به لژین شود.