کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هریو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هریو
لغتنامه دهخدا
هریو. [ هَِ یْو ] (اِخ ) هری . هرات . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به هری و هرات و هریوه شود.
-
جستوجو در متن
-
هریوه
لغتنامه دهخدا
هریوه . [ هَِ / هََ وَ / وِ ] (ص نسبی ) هروی . هراتی . (یادداشت به خط مؤلف ). منسوب به هریو که صورتی از نام شهر هری یا هرات است : چند برداری این هریوه خروش نشود باد بر سماعش نوش . منجیک . || زر خالص و رائج را نیز گفته اند. (برهان ). زر یا دینار هری...
-
باد شمال
لغتنامه دهخدا
باد شمال . [ دِ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بادی که از شمال وزد. مَحْوة. شَمَل . مِسْع. (منتهی الارب ). اَوْر. (منتهی الارب ). جَرْبیا. اُم ّمَرْزَم . (منتهی الارب ) (دهار) : بر طریق راست رو چون باد گردنده مباش گاه با باد شمال و گاه با باد صبا. نا...