کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هرگز دیگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دیگر
لغتنامه دهخدا
دیگر. [ گ ِ ] (اِ) نوعی خرماست . (بلهجه ٔ محلی نیک شهر). (یادداشت لغتنامه ).
-
دختراندر
لغتنامه دهخدا
دختراندر. [ دُ ت َ اَ دَ ] (اِ مرکب ) دختندر. دختر شوهر از زن دیگر و دختر زن از شوهر دیگر. (ناظم الاطباء). دختری که از شوهر دیگر یااز زن دیگر باشد. (فرهنگ فارسی ). نادختری . ربیبة.
-
براداندر
لغتنامه دهخدا
براداندر. [ ب َ اَن ْ دَ ] (اِ مرکب ) مخفف برادراندر که پسر پدر باشد از زن دیگر یا پسر مادر از شوهر دیگر. (آنندراج ) (برهان ). برادراندر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). که پسر پدر بود از زن دیگر یا پسر مادر از شوهر دیگر و خوس نیز گویند. (ناظم ال...
-
پوست دیگر پوشیدن
لغتنامه دهخدا
پوست دیگر پوشیدن . [ ت ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه است از تغییرروش دادن . رفتار دیگر کردن : احمد حسن شمایان را نیک می شناسد، باید تا پوست دیگر پوشید و هر کس شغل خویش کند. (تاریخ بیهقی ). احمد حسن شمایان رانیک شناسد، بر آنجمله که تا اکنون بوده است فرا...
-
عالم دیگر
لغتنامه دهخدا
عالم دیگر. [ ل َ م ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عالم دگر. جز این جهان . (ناظم الاطباء).
-
دیگر گردیدن
لغتنامه دهخدا
دیگر گردیدن .[ گ َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) تغییر یافتن . عوض شدن .
-
سه دیگر
لغتنامه دهخدا
سه دیگر. [ س ِ گ َ ] (عدد ترتیبی مرکب ، ص مرکب ) رجوع به سدیگر شود.
-
ثانیاً
لغتنامه دهخدا
ثانیاً. [ یَن ْ ] (ع ق ) دوم بار. || باز. || دیگر. || بار دیگر. ددیگر. || دوباره . || سپس .
-
دیگر گشتن
لغتنامه دهخدا
دیگر گشتن . [ گ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) عوض شدن . تغییر کردن . تبدیل شدن . (یادداشت مؤلف ). متغیر و دگرگون گردیدن : چه گمان برد که محمود مگر دیگر گشت اینت غمری و گمانی بد سبحان اﷲ. فرخی .صواب نمیبینم اکنون بر او حرب کردن که او قوی گشت و از این پس حال...
-
دیگر شدن
لغتنامه دهخدا
دیگر شدن . [ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بدل شدن . عوض شدن . مبدل گشتن . متحول گردیدن . جز آنچه قبلاً بود گردیدن . تبدیل . تغییر. (یادداشت مرحوم دهخدا) : گرنه آیین جهان از سرهمی دیگرشودچون شب تاری همی از روز روشن تر شود. فرخی .آتشی کرده ست خواجه کز فراوا...
-
یدک کشی
لغتنامه دهخدا
یدک کشی . [ ی َ دَک ْ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل یدک کش . یدک کشیدن . (یادداشت مؤلف ). به همراه یا به دنبال بردن اسب سوار اسبی دیگر یا دوچرخه سوار دوچرخه ٔ دیگر یا اتومبیل سوار اتومبیل دیگر را. و رجوع به یدک کشیدن شود.
-
آن دیگر
لغتنامه دهخدا
آن دیگر. [ گ َ ] (ضمیر مبهم مرکب ) آن دگر. آن یک : که وقتی در بیابان مانده بودم او مرا بر شتری نشاند و از دست آن دیگر تازیانه خورده ام . (گلستان ).
-
دیگر کردن
لغتنامه دهخدا
دیگر کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر. (یادداشت مرحوم دهخدا). دگرگون ساختن . بدل کردن . مبدل ساختن : نندیشم از ملوک و سلاطینش دیگر کنم رسوم و قوانینم .ناصرخسرو.
-
روز دیگر
لغتنامه دهخدا
روز دیگر. [ زِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روز دگر. فردا : روز دیگر ملک بعذر قدومش رفته بود عابد از جای برجست .(گلستان ). || روز قیامت . (از آنندراج ).
-
دیگر
لغتنامه دهخدا
دیگر. [ گ َ ] (ص ، اِ) صفت مبهم شخص یا شیئی که قبلاً بیان کرده اند. مخفف آن دگر است که بیان میکند شخص یا چیزی را علاوه بر شخص و چیزی که پیش بیان کرده اند. این کلمه هنگامی که صفت باشد گاه مانند دیگر صفتها موصوف آن حذف و «دیگر» جانشین آن میشود و علامت ...