کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هروی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هروی
لغتنامه دهخدا
هروی . [ ] (اِ) اسم عربی عروق الصفر است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
هروی
لغتنامه دهخدا
هروی . [ هَِ رَ ] (اِ) دانه ای است مانند ماش که در میان باقلا بود. (رشیدی ). در برهان و سروری «هرول » ضبط شده است به لام و محشی رشیدی نویسد که در اکثر نسخ با یاء آمده است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
هروی
لغتنامه دهخدا
هروی . [ هَِ رَ ] (اِخ ) امامی ... مداح سلاطین و وزرای کرمان بوده و اشعار بسیار خوب دارد و از جمله این لغز است :ثلث و خمس و زوج فردی را که خمس و سدس اوبی شک از حد عدد بیرون بود تصنیف کن بر قرار خویش باری دیگرش در بیت مال ضرب کن ، چون ضرب کردی آنگهی ت...
-
هروی
لغتنامه دهخدا
هروی . [ هَِ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج که از چشمه و رودخانه ٔ سیروان مشروب میشود. کار مردم زراعت و محصول عمده ٔ آنجا غله است . عده ای از اهالی به شغل گله داری گذران می کنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
هروی
لغتنامه دهخدا
هروی . [ هَِ رَ ] (اِخ ) زبانی بوده است از جمله ٔ هفت زبان فارسی . (برهان ). زبان فارسی را شامل پنج یا هفت زبان دانسته اند که هروی به عقیده ٔ فرهنگ نویسان قدیم یکی از سه لهجه ای است که متروک شده است و آن را در ردیف سگزی و زاولی که لهجه های متروک بوده...
-
هروی
لغتنامه دهخدا
هروی . [ هَِ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به هرات . (برهان ). هریوه . (برهان ). هراتی . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
کوثری هروی
لغتنامه دهخدا
کوثری هروی . [ ک َ ث َ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) از شعرای هرات و از مصاحبان خواجه آصفی است . این مطلع از اوست :محتسب گر رند باشد دیر را در واکندبهر رندان باده از زیر زمین پیداکند.(ترجمه ٔ مجالس النفایس ).
-
گازر هروی
لغتنامه دهخدا
گازر هروی . [ زُ رِ هََ رَ ] (اِخ ) رجوع به ابومنصور گازر هروی ... شود.
-
نعیمی هروی
لغتنامه دهخدا
نعیمی هروی . [ ن َ می ِ هََ / هَِرَ ] (اِخ ) از شاعران قرن نهم هجری قمری است و در عهد سلطان حسین میرزا بایقرا درگذشته است . او راست :من که باشم که تمنای وصال تو کنم مگراز دور تماشای جمال تو کنم .(از صبح گلشن ص 534) (مجالس النفایس ص 22 و 197) (قاموس ا...
-
ندائی هروی
لغتنامه دهخدا
ندائی هروی . [ ن ِ ی ِ هََ / هَِ رَ ] (اِخ ) سلطان محمد، معروف به حافظ و متخلص به ندائی . از شعرای قرن نهم هرات و معاصر سلطان حسین میرزا بایقراست . او راست :کاش دوزد همدمی چاک گریبان مراکآتش دل می نماید سوز پنهان مرا.ساعتی از گریه چشم تر نیاساید مراب...
-
نظمی هروی
لغتنامه دهخدا
نظمی هروی . [ ن َ ی ِ هََ رَ ] (اِخ ) از شاعران قرن نهم هجری قمری است . مؤلف صبح گلشن نام او را ملا اخی زهگیر تراش ثبت و این بیت را از او نقل کرده است :شدیم خاک رهت گر به درد ما نرسی چنان رویم که دیگر به گرد ما نرسی .رجوع به صبح گلشن ص 351 و تذکره ٔ...
-
نقیبی هروی
لغتنامه دهخدا
نقیبی هروی . [ ن َ بی ِ هََ / هَِ رَ ] (اِخ ) ازشاعران قرن نهم است و به مناسبت مصاحبت با امیر عبدالقادر نقیب تخلص نقیبی اختیار کرده است . او راست :دیده ام تا شده از ماه رخ یار جدادل جدا خون شود و دیده ٔ خون بار جدا.(از مجالس النفایس ص 72 و 218) (از ف...
-
فرقی هروی
لغتنامه دهخدا
فرقی هروی . [ ف َ ی ِ هََ / هَِ رَ ] (اِخ ) از شاعران عصر صفوی است . مؤلف مجمع الخواص نویسد: شخصی شاعرپیشه و اهل است و محسنات زیادی دارد. طبعش خوب است و این ابیات بدو نسبت میدهند:بهار عیش و طرب خرم از مصیبت ماست که زهرخورده ٔ عشقیم و مرگ راحت ماست ش...
-
صدر هروی
لغتنامه دهخدا
صدر هروی . [ ص َ رِ هََ رَ ] (اِخ ) رجوع به حیدربن محمد خوافی شود.