کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هرو
لغتنامه دهخدا
هرو. [ هََرْوْ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گاوکان ازبخش جبال بارز شهرستان جیرفت که در 112 هزارگزی جنوب خاوری مسکون و 8 هزارگزی شمال راه مالرو کروک به سبزواران واقع است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
هرو
لغتنامه دهخدا
هرو. [ هََرْوْ ] (ص ) مردم شجاع راگویند. (برهان ). سروری هزو (با زاء معجمه ) ضبط کرده است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به هزو شود.
-
هرو
لغتنامه دهخدا
هرو. [ هََرْوْ ] (ع مص ) به چوب دستی زدن کسی را. (منتهی الارب ). به عصا بزدن . (تاج المصادر بیهقی ). زدن به هراوة. (اقرب الموارد). || فحش گفتن و بزدن . || نیک پختن گوشت . (تاج المصادر بیهقی ). هرء. رجوع به هرء شود. || بزدن سرما کسی را. (مصادر اللغة ز...
-
جستوجو در متن
-
دیرکوند
لغتنامه دهخدا
دیرکوند. [ رَ وَ ] (اِخ ) از طوایف بالا گریوه و هرو. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 66).
-
النزاک
لغتنامه دهخدا
النزاک . [ اُ ل ُ ] (اِخ ) مرکز ایالت هرو (واقع در کشور فرانسه ). سکنه ٔ آن 2000 تن است .
-
کدخدا علی پناه
لغتنامه دهخدا
کدخدا علی پناه . [ ک َ خ ُ ع َ پ َ ] (اِخ ) تیره ای از ایل بیرانوند است از طوائف بالا گریوه و هرو در پیشکوه لرستان و در حدود 80 خانوار می باشد. مسکن ایل بیرانوند در دره چینی ، هرو، بزهل ، تنگ عزیز و تنگ دینار است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 67).
-
کدخدا ا
لغتنامه دهخدا
کدخدا ا. [ ک َ خ ُ اَ ل ْ لاه ] (اِخ )تیره ای از ایل بیرانوند از طوایف بالا گریوه و هرو در پیشکوه لرستان . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 67).
-
کدخدا مردعلی
لغتنامه دهخدا
کدخدا مردعلی . [ ک َ خ ُ م َ ع َ ] (اِخ ) تیره ای از ایل بیرانوند است از طوایف بالا گریوه و هرو در پیشکوه لرستان که با تیره ٔ کدخدا ملا اسداﷲ رویهم 70 خانوارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 67).
-
کمر
لغتنامه دهخدا
کمر. [ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خورش رستم است که در بخش شاهرود شهرستان هرو آباد واقع است و 161 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
ساباتیه
لغتنامه دهخدا
ساباتیه . [ی ِ ] (اِخ ) آرماند ، دانشمند و طبیب فرانسوی بسال 1834 م . در شهر گانژ از ایالت هرو متولد شد و بسال 1910 در مون پلیه درگذشت ، تألیفات متعددی در طب از او بیادگار مانده است .
-
بابالی
لغتنامه دهخدا
بابالی . (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش چغلوندی شهرستان خرم آباد. این دهستان در شمال بخش واقع و از خاوربه دهستان ورکو، از جنوب به دهستان مال اسد، از باختر به رودخانه ٔ هرو و دهستان ده پیر، از شمال بکوه پونه و بخش سلسله محدود است . موقع طبیعی : کوهستانی ...
-
چقلوندی
لغتنامه دهخدا
چقلوندی . [ چ َ ق َ وَ ] (اِخ ) ده مرکزی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد که درکنار راه شوسه ٔ چقلوندی به بروجرد واقع است . جلگه وسردسیر است و 450 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ هرو، محصولش غلات ، لبنیات و پشم . شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع دستی زن...
-
چقلوندی
لغتنامه دهخدا
چقلوندی . [چ َ ق َ وَ ] (اِخ ) نام یکی از بخش های شهرستان خرم آباد که در شمال خاوری شهرستان واقع و حدود آن به شرح زیر است : از باختر به کوه ریمله بخش حومه ، از خاور به بخش سیلاخور شهرستان بروجرد، از شمال به کوه گرین بخش سیلاخور و از جنوب به کوه بلوما...
-
جلد
لغتنامه دهخدا
جلد. [ ج َ ] (ع ص ) چابک از هر چیزی . ج ، اَجلاد، جِلاد، جُلُد. (منتهی الارب ). تیز و شتاب . کذا فی الرشیدی . (آنندراج ). شتاب و زود و تیز و چست و چالاک و چابک . (ناظم الاطباء). جَلید. بشکول . (مهذب الاسماء). || (مص ) زدن . ضرب . هرو. عصو. || گزیدن (...