کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هراوة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هراوة
لغتنامه دهخدا
هراوة. [ هَِ وَ ] (ع اِ) چوب دستی گنده . ج ، هَراوی ̍، هُری ، هِری ّ. (منتهی الارب ). عصا یا چوب دستی ضخیم چون دسته ٔ تبر و کلنگ . ج ، هراوی ، هَری ، هِری ّ. (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
حراوة
لغتنامه دهخدا
حراوة. [ ح َ وَ ] (ع اِمص ) گرمی و تیزی طعم ترب و پلپل و مانند آن . (منتهی الارب ). رجوع به حروة شود.
-
جستوجو در متن
-
هراوی
لغتنامه دهخدا
هراوی . [ هََ وا ] (ع اِ) ج ِ هراوة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هراوة شود.
-
هری
لغتنامه دهخدا
هری . [ هَُ / هَِ ری ی ] (ع اِ) ج ِ هراوة. (منتهی الارب ). رجوع به هراوة شود.
-
هرو
لغتنامه دهخدا
هرو. [ هََرْوْ ] (ع مص ) به چوب دستی زدن کسی را. (منتهی الارب ). به عصا بزدن . (تاج المصادر بیهقی ). زدن به هراوة. (اقرب الموارد). || فحش گفتن و بزدن . || نیک پختن گوشت . (تاج المصادر بیهقی ). هرء. رجوع به هرء شود. || بزدن سرما کسی را. (مصادر اللغة ز...
-
چوبدستی
لغتنامه دهخدا
چوبدستی . [ دَ] (اِ مرکب ) چوبدست . عصا. (دهار) (ناظم الاطباء). ازربه . باهو. تکا. رمیر. سلاح . عر زحلة. قریة. قصید. قصیده . قناة. کواز. تیخه . (منتهی الارب ). مرزبه . (دهار). مطواح . مقدعه . منسة. منساة. منساس . نجا. نفعه . وقام . هادیه . هراوه . (م...
-
دبوس
لغتنامه دهخدا
دبوس . [ دَ ] (اِ) دَبّوس . مرذم . مِقمع. (دهار). مقمعة. (ترجمان القرآن جرجانی ). عمود. لخت . تُپوز. تُپز. گرز آهنی . (برهان ) (غیاث ). گرز. (جهانگیری ). سرپاس . قلقشندی آرد که از آلات جنگ و سلاحهاست و آنرا عامود نیز گویند و از آهن سازند و اضلاعی دار...
-
عصا
لغتنامه دهخدا
عصا. [ ع َ ] (ع اِ) چوب . (منتهی الارب ). عود. (اقرب الموارد). || چوب دستی ، مؤنث آید. (منتهی الارب ) (دهار) (غیاث اللغات ) (ترجمان القرآن جرجانی ). نوعی از چوبدستی متوسط در سطبری و باریکی که بعضی از آن سرکج بود، و در فارسی بزیادت یاء (عصای ) نیز اس...