کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هراشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هراشیدن
لغتنامه دهخدا
هراشیدن . [ هََ دَ ] (مص ) شکوفه افتادن کسی را. قی کردن . استفراغ کردن . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به هراش شود.
-
جستوجو در متن
-
شکوفه
لغتنامه دهخدا
شکوفه . [ ش ِ / ش ُ ف َ / ف ِ ] (اِ) گل درختان میوه دار. (ناظم الاطباء) (غیاث ) شیرینه . سعفه . زهره . زهر. سور. تی تی . گره برگ بر درخت پیش از آنکه بگشاید. بهرمة: طلع؛ شکوفه ٔ خرما. (یادداشت مؤلف ). زهر. (نصاب الصبیان ). نور. (منتهی الارب ). زهرة.(...
-
استفراغ
لغتنامه دهخدا
استفراغ . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آغاز کردن کاری و سخنی را. || کشتن بچه ٔ نخستین شتر و گوسپند را. || توانائی خود در کاری بذل کردن . (منتهی الارب ). همه ٔ توانائی خویشتن کار بستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || فراغت خواستن . (غیاث ). || (اصطلاح طب ) خ...