کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هذيان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هذیان
لغتنامه دهخدا
هذیان . [ هََ ذَ ] (ع مص ) بیهوده دراییدن از بیماری و خواب و جز آن . (منتهی الارب ). چرند و پرند. گفتار بیهوده . پرت و پلا. (یادداشت به خط مؤلف ). تکلم غیرمعقول از بیماری یا جز آن . (اقرب الموارد) : من این همه ز طریق مطایبت گفتم مگر نگویی کاین ژاژ ب...
-
هذیان گفتن
لغتنامه دهخدا
هذیان گفتن . [ هََ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیهوده گفتن در هنگام بیماری . (یادداشت به خط مؤلف ) : گفتی آن را به خواب دیده ستم یا کسی گفت پیش من هذیان . فرخی .آنکه تا روز همه شب سخنان راست کندچون به دیوان تو اندر شد گوید هذیان . فرخی .|| گفتن سخنان نامعق...
-
جستوجو در متن
-
واتوله
لغتنامه دهخدا
واتوله . [ ل َ ] (اِ) هذیان . (ناظم الاطباء).
-
غنشیدن
لغتنامه دهخدا
غنشیدن . [ غ َ دَ ] (مص ) به سفاهت حرف زدن .(آنندراج ). هرزه و هذیان گویی . (از فرهنگ شعوری ).
-
هقو
لغتنامه دهخدا
هقو. [ هََ ق ْوْ ] (ع مص )بیهوده گفتن . || هذیان دراییدن . || افسرده و تباه کردن دل کسی را. (منتهی الارب ).
-
هذاء
لغتنامه دهخدا
هذاء. [هَُ ] (ع اِمص ) بیهوده گویی از بیماری و خواب . (منتهی الارب ). هذو. هذی . هذیان . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
باذرم
لغتنامه دهخدا
باذرم . [ رَ ] (ص ) همان بادرم بمعنی بیهوده و هرزه و هذیان باشد. باطل . رجوع به بادرم شود.
-
یان
لغتنامه دهخدا
یان . (اِ) به معنی هذیان باشد و آن سخنان نامربوطی است که بیماران خراب گویند.(برهان ). در فرهنگ به معنی هذیان نوشته ، از این قرارلفظ هذیان را که عربی است پارسیان معجم کردند چنانکه عیالمند را یالمند گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). هذیان . (رشیدی ) (ج...
-
تب سوخته
لغتنامه دهخدا
تب سوخته . [ ت َ ب ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تبی که از احتراق اخلاط عارض شود و آن البته موجب هذیان و اختلال حواس باشد. (آنندراج ) : در ختم دعا گوش مسیحا چو طبیب است سنجر ز تب سوخته چند این همه هذیان ؟سنجر کاشی (از آنندراج ).
-
هجیری
لغتنامه دهخدا
هجیری . [ هَِ ج ْ جی را ] (ع مص ) هذیان دراییدن در خواب و مرض و پریشان گفتن . || (اِ) خوی و عادت . || حال . (منتهی الارب ).
-
هذار
لغتنامه دهخدا
هذار. [ هََذْ ذا ] (ع ص ) مرد بسیارسخن و بیهوده گوی . (منتهی الارب ). هذیان گوی . (اقرب الموارد). رجوع به هَذر شود.
-
یک بند
لغتنامه دهخدا
یک بند. [ ی َ / ی ِ ب َ ] (ق مرکب ) متصل . پیوسته . دایم . متوالیاً. مدام : دیشب تا صبح یک بند بارید. بیمار شب را یک بند هذیان گفت . (یادداشت مؤلف ).
-
تب محرقه
لغتنامه دهخدا
تب محرقه . [ ت َ ب ِ م ُ رِ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) همان تب صفراویست لیکن ماده ٔ آن درداخل عروق نزدیک قلب و کبد عفونت یابد و از خواص آن هذیان و خون آمدن از دماغ است . (از بحر الجواهر).
-
تخمیل
لغتنامه دهخدا
تخمیل . [ ت َ ] (اِ) باطل و بیهوده . (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 284 ب ) : پشیمانی شود در کار تحصیل که گفتارش شود هذیان و تخمیل .؟ (شعوری ایضاً).