کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هذلولی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هذلولی
لغتنامه دهخدا
هذلولی . [ هَُ ] (ص نسبی ، اِ) (اصطلاح علم هندسه ) مکان هندسی مجموعه ٔ نقاطی که تفاضل فاصله ٔ هر نقطه بر روی آن از دو نقطه ٔ ثابت در صفحه - به نام کانون - مقداری است ثابت ، یعنی :مقدار ثابت = سAF - AFاین منحنی از منحنیات درجه ٔ دوم و از مقاطع مخروطی ...
-
جستوجو در متن
-
مخروطات
لغتنامه دهخدا
مخروطات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مخروطة (مخروط). مخروطها. || (اصطلاح هندسی ) شاخه ای از ریاضیات است که در آن مقاطع مخروطی مورد مطالعه قرار می گیرد. (فرهنگ اصطلاحات علمی ). بخشی از ریاضی که درباره ٔ مقاطع مخروطی و خواص آن بحث می کند. بعبارت دیگر اگر یک مخ...
-
قطوع
لغتنامه دهخدا
قطوع . [ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قِطْع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قِطع شود. || (اصطلاح هندسه ) مجموع نقاط حقیقی یا موهومی صفحه ای که مختصاتشان نسبت به دو محور واقع در همان صفحه در معادله ٔ درجه ٔ دوم + 2Dx+ cy2 + 2Bxy + Ax2 =(y,x)F 0 =F + 2Eyصد...
-
مخروطی
لغتنامه دهخدا
مخروطی . [ م َ ] (ص نسبی ) به اصطلاح علم اشکال هندسی چیزی که یک سر آن مدور و پهن باشد و سر دیگر آن باریک به تدریج بود چنان که شکل گزر باشد. (غیاث ) (از آنندراج ). هر جسمی که بشکل مخروط باشد. (ناظم الاطباء). آنچه به شکل مخروط باشد. شکلی مجسم که ابتدای...
-
دنباله داران
لغتنامه دهخدا
دنباله داران . [ دُم ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح نجوم ) جمع فارسی دنباله دار. ذوات الاذناب . ذوذنب . اجرامی آسمانی دارای ماهیت سحابی که بر مسیرهایی در حول خورشید حرکت می کنند و گاهی به مدتی از چند روز تا چندین ماه برای ساکنین زمین مرئی هستند. ست...
-
زاید
لغتنامه دهخدا
زاید. [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) زائد. نموکننده و افزون شونده . (اقرب الموارد). بالنده . افزون شونده . نموکننده . (ناظم الاطباء). || مافوق . علاوه و زیادتر و افزون تر. (ناظم الاطباء). || افزون . (آنندراج ). فراوان . بسیار : خصم تو هست ناقص و مال تو زاید است ...