کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هذا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
هذه
لغتنامه دهخدا
هذه . [ ها ذِ هی ] (ع ضمیر، اِ) مؤنث هذا. رجوع به هذا شود.
-
ارحب
لغتنامه دهخدا
ارحب . [ اَ ح َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی ازرحب : هذا ارحب ُ من هذا؛ ای اوسع. (معجم البلدان ).
-
شوع
لغتنامه دهخدا
شوع . [ ش َ ] (ع اِ) بچه ٔ دوم که در میان ایشان دیگری نزاده باشد. یقال : هذا شوع هذا و شیع هذا؛ ای ولد بعده و لم یولد بینهما شی ٔ. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
وهف
لغتنامه دهخدا
وهف . [ وَ ] (علامت اختصاری ) رمز است «و هذا خلف » را.
-
هاذا
لغتنامه دهخدا
هاذا. (ع ضمیر، اِ) رجوع به هذا شود.
-
هذین
لغتنامه دهخدا
هذین . [ها ذَ ن ِ ] (ع ضمیر، اِ) هذان ِ. تثنیه ٔ هذا. اسم اشاره برای مثنی در حالت نصب و جر. رجوع به هذا شود.
-
هف
لغتنامه دهخدا
هف . [ ] (علامت اختصاری ) در منطق رمز است از «هذا خلف ». (یادداشت مؤلف ).
-
هذان
لغتنامه دهخدا
هذان . [ ها ن ِ ] (ع ضمیر، اِ) تثنیه ٔ هذا. این هر دو. (آنندراج ).
-
ذیلاً
لغتنامه دهخدا
ذیلاً. [ ذَ لَن ْ ] (ع ق ) در ذیل . در زیر. در پائین . بعد از این . کمی بعد، پس از این . بعد. سپس . بعید هذا.
-
متشرک
لغتنامه دهخدا
متشرک . [ م ُ ت َ ش َرْ رَ ] (ع ص ) بمعنی مشترک است : و لا یستوی المرآن هذا ابن حرةو هذا ابن اخری ظهرها متشرک .؟ (ذیل اقرب الموارد).
-
مناظر
لغتنامه دهخدا
مناظر. [ م ُ ظِ ] (ع ص ) مشابه . مانند. دارای نظیر. (از ناظم الاطباء). مِثل . گویند: هذا مناظر هذا؛ ای مثله . (از اقرب الموارد). || مجادل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مناظرة شود.
-
اصقر
لغتنامه دهخدا
اصقر. [ اَق َ ] (ع ن تف ) بسیاردوشاب تر: هذا التمر اصقر؛ ای اکثر صقراً. (منتهی الارب ). هذا التمر اصقر من ذاک ؛ ای اکثر صقراً، ای عسلاً. (قطر المحیط) (اقرب الموارد).
-
بابة
لغتنامه دهخدا
بابة. [ ب َ ] (ع ص ) لایق و سزاوار. (ناظم الاطباء). || وجه و جهت . ج ، بابات . || در حساب و حدود بمعنی غایت است . (منتهی الارب ). || هذا بابته ؛ ای یصلح له . || هذا بابته ؛ ای شرطه . (منتهی الارب ). و رجوع به بابت شود.
-
کرب
لغتنامه دهخدا
کرب . [ ک ُ ] (ع اِ) نزدیک و مانند و مقدار. یقال :هذا ابل ماءة او کربها؛ ای نحوها و قربها. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) .
-
نفسة
لغتنامه دهخدا
نفسة. [ ن ُ س َ ] (ع اِ) مهلت . زمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: لک فی هذا نفسة.