کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هدغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هدغ
لغتنامه دهخدا
هدغ . [ هََ ] (ع مص ) شکستن چیزی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کفانیدن . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
حدق
لغتنامه دهخدا
حدق . [ ح َ ] (اِخ ) جایگاهی ازاقامتگاه های آل اجود از بطن غزیه است . (صبح الاعشی ج 1ص 324). در معجم البلدان متعرض این ماده نشده است .
-
حدق
لغتنامه دهخدا
حدق . [ ح َ ] (ع مص ) نظر به چیزی کردن . نگریستن به چیزی . (از منتهی الارب ). || رسیدن چیزی به چشم کسی . || وا کردن مرده چشم را. || گِرد فروگرفتن . گِرد درآمدن . احاطه کردن کسی یا چیزی را. || زدن بر حدقه ٔ چشم کسی . (از منتهی الارب ).
-
حدق
لغتنامه دهخدا
حدق . [ ح َ دَ ] (ع اِ) بادنجان . (منتهی الارب ). بادنجان . باتنگان . (مهذب الاسماء). و بعضی گویند نوعی از بادنجان است . و بعضی گویند بادنجان بری است که عرصم و شوکةالعقرب باشد . صاحب تحفه گوید: اسم بادنجان است و به این اسم چیزی را که شبیه به بادنجان ...
-
حدق
لغتنامه دهخدا
حدق . [ ح َ دَ ] (ع اِ) ج ِ حَدقة. (دهار) (زوزنی ). سیاهی دیده ها.
-
جستوجو در متن
-
کفانیدن
لغتنامه دهخدا
کفانیدن . [ ک َ دَ ] (مص ) شکافتن و ترکانیدن به درازی . (برهان ) (از ناظم الاطباء). شکافتن و ترکانیدن . (انجمن آرا) (آنندراج ). شکستن . شق کردن . شق . ثنط. کفانیدن ریش ، نشتر زدن بدان . بط. (یادداشت مؤلف ). هدغ . طر. (منتهی الارب ) : هر آن سر که دار...