کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هدایا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هدایا
لغتنامه دهخدا
هدایا. [ هََ ] (ع اِ) ج ِ هدیه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). پیش کشیها : مهدراست کردند با خدمتکاران و هدایا. (تاریخ بیهقی ).به فخر سر به فلک برکشید و شادی کردکه آن هدایا بر دست او قبول افتاد. مسعودسعد.رجوع به ...
-
جستوجو در متن
-
پارالین
لغتنامه دهخدا
پارالین . [ ی ِ ] (اِخ ) کشتی مقدس مردم اثینَه که هر سال تقدیم کنندگان هدایا به معبد آپولون در دِلُس با آن سفر می کردند.
-
باج
لغتنامه دهخدا
باج . (اِخ ) موضعی است به انبار. احمدبن یحیی بن جابر گوید بر علی بن ابیطالب علیه السلام در انبار گذشتم ، پس مردم ده با هدایا به استقبال وی آمدند، حضرت فرمود هدایا را گرد آورید و باجی واحد سازید. چنان کردند و آن موضع بدین خوانده شد. (از معجم البلدان )...
-
مهدی
لغتنامه دهخدا
مهدی . [ م ُ ] (ع ص ) هدیه کننده . اهداکننده . پیشکش کننده : واجب است که تحف و هدایا مناسب متحف و مهدی باشد. (تجارب السلف ). رجوع به اِهْداء شود.
-
ارکازه
لغتنامه دهخدا
ارکازه . [ ] (اِ) پاانداز. آنچه پیش برند از تحف و هدایا قادم را در نزدیک خانه یا اول ورود : چون ز سر کوی نگارم رسدپیش برون آرمش ارکازه ای .سوزنی .
-
عراض
لغتنامه دهخدا
عراض . [ ع ُ ] (ع اِ) ارمغان و آنچه به اهل فرستند. (منتهی الارب ). تحفه و هدایا. (از غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء). || آنچه خواربار کن اول پیش کند تا در خواربار او رغبت نمایند. ج ، عراضات .
-
تن آبادان
لغتنامه دهخدا
تن آبادان . [ ت َ ] (ص مرکب ) تن آباد : اصفهبد همه ٔ زمستان ایشان را نزل و علف و هدایا و تحف فرستاد. چون اسبان فربه و ایشان تن آبادان شدند پیام دادند که یا به دین ما بگرود و اگر نه ولایت از تو بازگیریم . (تاریخ طبرستان ).
-
مهاجرین
لغتنامه دهخدا
مهاجرین . [ م ُ ج ِ ] (اِخ ) گروهی که معمودیه و قربان و هدایا را معتقدند و آنان را اعیادی است و در عبادتگاه خویش گاو و گوسفند و خوک قربانی کنند و زنان را از صحبت ائمه ٔ خویش مانع نشوند، اما نکاح ناشایسته را زشت دانند. (ابن الندیم ).
-
متحف
لغتنامه دهخدا
متحف . [ م ُ ح ِ ] (ع ص ) تحفه دهنده . (آنندراج ) (غیاث ). بخشنده و انعام دهنده . (ناظم الاطباء) : چون واجب است که تحف و هدایا مناسب متحف و مهدی باشد. (تجارب السلف چ اقبال ص 2).
-
کشطیین
لغتنامه دهخدا
کشطیین . [ ک َ طی یی ] (اِخ ) گروهی بوده اند از معتقدان به ذبایح و شهوت و حرص و مفاخرت را نیکو شمارند و گویند پیش از هرچیز زندجی عظیم موجود بود و از ذات خود پسری آفرید و آن را نجم الضیاءنامید و این گروه ولی را حی ثانی نامند و به قربان و هدایا و اشیاء...
-
کرایم
لغتنامه دهخدا
کرایم . [ ک َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کریمة. زنان بامروت . (فرهنگ فارسی معین ). || بزرگ قدر. ارجمند : هرگونه تحف و هدایا از کرایم اموال صامت و ناطق و نفایس اجناس لایق و فایق را وسیله ٔ سعادت یک التفات از بندگان آستان اقبال آشیان می ساختند. (ظفرنامه ٔ یز...
-
فلوری
لغتنامه دهخدا
فلوری . [ فْل ُ / ف ُ / ف ِ ل ُ ] (اِ) ایتالیایی : فلورینو . فلورن . (فرهنگ فارسی معین ). سکه ٔ رایج در هلند : و ازجمله ٔ هدایا چهل رأس اسب و موازی پانصدهزار عدد اشرفی فلوری که به رایج حال پنجاه هزار تومان شاهی عراقی است ... (عالم آرا ص 116). رجوع ب...
-
نتف
لغتنامه دهخدا
نتف . [ ن ُ ت َ ] (ع اِ) ج ِ نتفة. رجوع به نتفة شود : پس به تعلیم شاهزاده مشغول گشت و آنچه از طُرَف و نتف و نکت و دقایق علوم بوده به بیان وبرهان با او میگفت . (سندبادنامه ص 51). و اتسز نیز رسل فرستاد و تحف و هدایا و نتف . (جهانگشای جوینی ).
-
نوراهان
لغتنامه دهخدا
نوراهان . [ ن َ / نُو ] (اِ مرکب ) راه آورد. (انجمن آرا) (آنندراج ). هر چیز که به رسم تحفه و هدیه و ارمغان آورند. (ناظم الاطباء). چیزی باشد که چون کسی از جائی بیاید به رسم تحفه بیاورد. (جهانگیری ). چیزی را گویند که کسی از جائی به رسم تحفه و هدایا و پ...