کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هجس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هجس
لغتنامه دهخدا
هجس . [ هََ ] (ع مص ) در دل کسی گذشتن چیزی . (تاج المصادر بیهقی ). در دل افتادن کسی را. (تاج المصادر بیهقی ). خطور کردن به دل کسی . (اقرب الموارد). هجز. || گذشتن اندیشه و وسواس به دل . (منتهی الارب ). یا حدیث کردن نفس است وسواس گونه ، و از این معنی ا...
-
جستوجو در متن
-
هجز
لغتنامه دهخدا
هجز. [ هََ ] (ع مص ) گذشتن اندیشه ای به دل . (منتهی الارب ). هجس . || (اِ) آواز نرم که شنوده شود. (منتهی الارب ). هجس . (اقرب الموارد). مؤلف اقرب الموارد نویسد: آوازی که شنوده شود و فهمیده نشود. رجوع به هجس شود.
-
انهجاس
لغتنامه دهخدا
انهجاس . [ اِ هَِ ] (ع مص ) بازداشته شدن . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). گویند: هجس فلانا للامر فانهجس ؛ ای رده عن الامر فارتد. (از اقرب الموارد).
-
هاجس
لغتنامه دهخدا
هاجس . [ج ِ ] (ع ص ، اِ) اسم فاعل از هَجْس . (از اقرب الموارد). رجوع به هجس شود. || آنچه در دل افتد. ج ، هواجس : هواجس الهم بعد النوم تعتکر. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). در دل گذرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه در دل گذرد. ج ، هواجس . (ن...
-
گذشتن
لغتنامه دهخدا
گذشتن . [ گ ُ ذَ ت َ ] (مص ) ذهاب . (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). عبره کردن . مرور. رفتن . مضی . مر. ممر. خطور کردن . گذر کردن . گذشتن تیر از آنچه بدان آید. نفاذ. نفوذ. مضاء. مجاوزه . (ترجمان القرآن ): اجتیاز؛ گذشتن از جایی و رفتن و بریدن مسافت را.(منت...