کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هتک حرمت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هتک حرمت کردن
لغتنامه دهخدا
هتک حرمت کردن . [ هََ ک ِ ح ُ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی اعتبار کردن . رسوا کردن . بی آبرو کردن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
هتک حرز
لغتنامه دهخدا
هتک حرز. [ هََ ک ِ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شکستن حصار و پناهگاه و از این قبیل . || در اصطلاح حقوق جزاء، عبارت است از تخریب ، سوراخ نمودن ، شکافتن ، کندن حرز و حصار و در و قفسه و صندوق و هر حافظ دیگر از این قبیل . این تعریف شامل ورود به خانه و ...
-
هتک زدن
لغتنامه دهخدا
هتک زدن . [ هَُ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه سوت زدن . صفیر زدن . (یادداشت مؤلف ).
-
هتک ستر
لغتنامه دهخدا
هتک ستر. [ هََ ک ِ س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پرده دری . دریدن پرده . خرق ستر. (یادداشت مؤلف ).
-
هتک عفاف
لغتنامه دهخدا
هتک عفاف . [ هََ ک ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) هتک ناموس . لکه دار ساختن گوهر عفت زن . || ازاله ٔ بکارت . ربودن دوشیزگی بخلاف قانون .
-
هتک ناموس
لغتنامه دهخدا
هتک ناموس . [ هََ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تجاوز به زن . لکه دار ساختن گوهر عفت زن خواه بعنف و تهدید و یا غیر آن باشد. ماده ٔ 207 قانون مجازات عمومی هتک ناموس را بموارد مختلف تقسیم کرده و برای هر یک مجازاتی مقرر داشته است .
-
جستوجو در متن
-
حرمت بردن
لغتنامه دهخدا
حرمت بردن . [ ح ُ م َ ب ُدَ ] (مص مرکب ) سبک کردن . بی احترامی کردن . حرمت شکستن . اهتتاک . انتهاک . هتک حرمت . || حرمت یافتن . حرمت به دست آوردن . صاحب حرمت شدن : هرکه آردحرمت آن حرمت بَرَدهرکه آرد قند لوزینه خورد.مولوی .
-
حرمت
لغتنامه دهخدا
حرمت .[ ح ُ م َ ] (ع اِمص ، اِ) حُرمة. اسم از احترام . شکوه . (محمودبن عمر ربنجنی ). حشمت . آب رو. منزلت . قدر. مرتبت . عز. شرف . بزرگی . عظمت . ج ، حُرُمات : ای ترک بحرمت مسلمانی کم بیش بوعده ها نپخسانی . معروفی .من در این روزها جز آن یک روزمی نخورد...
-
ابتشاک
لغتنامه دهخدا
ابتشاک . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دروغ گفتن . || بریده شدن . || عرضه ٔ هتک حرمت کردن .
-
الحاد
لغتنامه دهخدا
الحاد. [ اِ ] (ع مص ) از حد درگذشتن در حرم (کعبه ) و میل کردن بظلم در آن ، و رعایت نکردن و هتک حرمت آن و شریک قرار دادن بخدا یاشک کردن درباره ٔ خدا و بقولی ستم کردن در حرم و بقول دیگر احتکار طعام در آن (در مکه ) . (از اقرب الموارد). کژکاری خواستن و س...
-
دست کشیدن
لغتنامه دهخدا
دست کشیدن . [ دَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) دست مالیدن و ملامسه کردن . (برهان ) : به داروی فراموشی کشم دست بیاد ساقی دیگر شوم مست . نظامی .گر ز لبی شربت شیرین چشنددست به شیرینه برویش کشند. نظامی .- دست بر سر کسی کشیدن ؛ نوازش کردن . مورد لطف قرار داد...
-
ناموس
لغتنامه دهخدا
ناموس . (معرب ، اِ) احکام الهی . (برهان قاطع). شریعت . (اقرب الموارد) (المنجد). قانون و شریعت و احکام الهی . (ناظم الاطباء). هو الشرع الذی شرعه اﷲ. (تعریفات ) : یکی روز بود که عیسی تعلیم میداد معتزله نشسته بودند و او ناموس می آموزانید. (ترجمه ٔ دیاتس...
-
شکستن
لغتنامه دهخدا
شکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص ) چیزی را چندین پاره کردن و خرد کردن و ریزریز کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . قطعه قطعه کردن . پاره پاره کردن . کسر. اشکستن . بشکستن . تفتیت . وطس . هدّ. فض ّ. وقم . اسم مصدر از آن شکنش است که مرخم آن شکن مستعمل است . (ی...