کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هتاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هتاء
لغتنامه دهخدا
هتاء. [ هََ ت َءْ ] (ع اِمص ) شکافتگی . || دریدگی . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). هتوء.
-
هتاء
لغتنامه دهخدا
هتاء. [ هَِ ] (ع اِ) وقت . هنگام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). پاره ٔ شب . (مهذب الاسماء). هزیع. (معجم متن اللغة). بخصوص هنگامی از شب . (ناظم الاطباء). و گاهی در مورد روز هم به کار رود. (معجم متن اللغة). پاره ای از زمان . هَت ء. هِت ...
-
هتاء
لغتنامه دهخدا
هتاء. [ هَِ ت َءْ ] (ع اِ) پاره ای از شب که سه یک یاچهار یک آن باشد و گاهی در مورد روز نیز به کار رود. (معجم متن اللغة). وقت . هنگام . هَت ء. هِت ء. هَتی ٔ.هَتی ّ. هِتاء. هیتَاءْ. هیتاء. هَتاءَة. هُتاءَة.
-
هتاء
لغتنامه دهخدا
هتاء.[ هََ ت َءْ ] (ع مص ) کج و خمیده گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || خوردن طعام را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || شکافتن . || دریدن . هتوء. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
هطاء
لغتنامه دهخدا
هطاء. [ هََ طْ طا ] (ع ص ) مؤنث اَهَطّ است . (منتهی الارب ). شتر راه پیماینده ٔ صبور. (اقرب الموارد). رجوع به اهط شود.
-
جستوجو در متن
-
هتی
لغتنامه دهخدا
هتی . [ هََ تی ی ] (ع اِ) وقت . هنگام . (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (منتهی الارب ). هزیع.بیشتر در شب و گاهی در مورد روز هم استعمال شود. (معجم متن اللغة). قسمتی از زمان . هَت ء. هِت ْءْ. هَتی ٔ.هِتاء. هیتْاءْ. هیتاء. هَتاءة. هُتاءَ. هِتَاءْ.
-
هتاءة
لغتنامه دهخدا
هتاءة. [ هََ / هَُ ءَ ] (ع اِ) وقت . هنگام . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (تاج العروس ). هزیع. (معجم متن اللغة). بخصوص هنگامی از شب . (ناظم الاطباء). گاهی نیز در مورد روز به کار رود. (معجم متن اللغة). پاره ای از زمان . هَت ء. هِت ء، هَتی ٔ، هَتی ّ، ...
-
هتی
لغتنامه دهخدا
هتی ٔ. [ هََ ] (ع اِ) وقت . هنگام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ).بیشتر در مورد شب و گاهی نیز در روز به کار رود. (معجم متن اللغة). برخه ای از زمان . هَت ء. هِت ء. هَتی ّ.هِتاء. هیتاء. هیتَاءْ. هَتاءة. هُتاءة. هِتَاءْ.
-
هتوء
لغتنامه دهخدا
هتوء. [ هَُ ] (ع اِمص ) هتاء. شکافتگی . (ناظم الاطباء). شق . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). || دریدگی . (ناظم الاطباء). خرق . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ).
-
هت ء
لغتنامه دهخدا
هت ء. [ هَِ / هََ ت ْءْ ] (ع اِ) وقت . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). هزیع. (معجم متن اللغة). وقت و هنگام . (منتهی الارب ). بخصوص هنگامی ازشب . (ناظم الاطباء). و گاهی در مورد روز هم استعمال شود. (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). مضی من اللیل هت ء؛ یعنی ...
-
دریدن
لغتنامه دهخدا
دریدن . [ دَ دَ ] (مص ) لازم و متعدی هر دو آید، و بیش از همین یک مصدر برای فعل آن نیامده است ؛ لازم چون : جامه بدرید، دلو بدرید یعنی دریده و پاره شد، متعدی چون : نامه ٔ او بدرید یعنی پاره کرد. (یادداشت مرحوم دهخدا).الف - در معنی متعدی : پاره کردن . (...