کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هبوط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هبوط
لغتنامه دهخدا
هبوط. [ هََ ] (ع اِ) زمین نشیب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زمین نشیب و سرازیر. (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة). صبب . شیبی . پستی . مقابل صَعود. || مورچه ٔ ریز. || پرنده . (معجم متن اللغة). ج ، هُبُط، هَبائِط. (ناظم الاطباء).
-
هبوط
لغتنامه دهخدا
هبوط. [ هَُ ] (ع مص ) فرودآمدن از بالا. نازل شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). فرود آمدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). مقابل عروج . مقابل صعود. فروشدن . به زیر آمدن . || در نشیب و پستی واقع شدن . || به بدی درافتادن . ...
-
واژههای مشابه
-
هبوط کردن
لغتنامه دهخدا
هبوط کردن . [ هَُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرود آمدن . نزول کردن . (ناظم الاطباء). به زیر آمدن . فروافتادن . از بلندی به پستی آمدن . هبوط نمودن .
-
هبوط نمودن
لغتنامه دهخدا
هبوط نمودن . [ هَُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) فرود آمدن . نزول کردن . به زیر آمدن . فروافتادن . از بلندی به پستی گراییدن . هبوط کردن : مانند شدیدالقوی که از فوق سما بر سطح غبرا هبوط نماید، پایین آمدند. (عالی شیرازی از ارمغان آصفی ).
-
واژههای همآوا
-
هبوة
لغتنامه دهخدا
هبوة. [ هََ وَ ] (ع اِ) گرد خاک و تیرگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). ج ، هَبَوات . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد)، اهباء. (معجم متن اللغة).
-
حبوط
لغتنامه دهخدا
حبوط. [ ح ُ ] (ع مص ) حبط در تمام معانی . باطل شدن . (ترجمان جرجانی ) (منتهی الارب ). باطل شدن کار. (دهار) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). باطل شدن ثواب و عمل . باطل و ناچیز شدن ثواب و عمل . (صراح ) (غیاث ).
-
حبوة
لغتنامه دهخدا
حبوة. [ ح َب ْ وَ ] (ع مص ) حباء. بخشیدن بی پاداش و منت ، یا عام است . || بازداشتن از عطیة، و لغت از اضداد است . (منتهی الارب ).
-
حبوة
لغتنامه دهخدا
حبوة. [ ح َب ْ وَ/ ح ِب ْ وَ / ح ُب ْ وَ ] (ع مص ، اِمص ) دهش . بخشش . بخشیدن . عطاء. دادن . || نوعی از نشستن و آن جامه را در خود پیچیده یا پشت و ساقین را به فوطه بسته نشستن است . || اسم است از احتباء. || (اِ) آنچه بدان احتبا کنند. (منتهی الارب ).
-
حبوة
لغتنامه دهخدا
حبوة. [ح ِب ْ وَ ] (ع مص ) عطا دادن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
هبائط
لغتنامه دهخدا
هبائط. [ هََ ءِ ] (ع اِ) ج ِ هبوط. (ناظم الاطباء). رجوع به هبوط شود.
-
هبط
لغتنامه دهخدا
هبط. [ هَُ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ هبوط. (ناظم الاطباء).
-
بوذ
لغتنامه دهخدا
بوذ. (اِخ ) کوهی است به سراندیب که آدم علیه السلام بر وی هبوط کرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بعضی جبل نوذ را که بهند است و گویند آدم بدان جا هبوط کرده است ، بوذ ضبط کرده اند. رجوع به راهون شود. (یادداشت بخط مؤلف ).