کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هبنیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هبنیق
لغتنامه دهخدا
هبنیق . [ هََ ] (ع اِ) خدمتکار وچاکر. (منتهی الارب ). غلام بچه ٔ خدمتکار. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). هُبنُق . هِبنیق . هُبنوق . هَبَینَق . هُبانِق . ج ، هبانق ، هبانیق . (معجم متن اللغة).
-
هبنیق
لغتنامه دهخدا
هبنیق . [ هَِ ] (ع اِ) خدمتکار وچاکر. (منتهی الارب ). غلام بچه ٔ خدمتکار. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). هُبنُق . هُبنوق . هَبنیق . هَبَینَق . هُبانِق . ج ، هبانق ، هبانیق . (معجم متن اللغة).
-
جستوجو در متن
-
هبانق
لغتنامه دهخدا
هبانق . [ هََ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ هُبنُق ، هَبنیق ، هِبنیق ، هُبنوق ، هَبَینَق و هُبانِق . (معجم متن اللغة). رجوع به هر یک از این کلمات شود.
-
هبانیق
لغتنامه دهخدا
هبانیق . [ هََ ] (ع اِ) ج ِ هُبنُق و هَبنیق و هِبنیق و هُبنوق و هَبَینَق و هُبانِق . (معجم متن اللغة). رجوع به هر یک از این مدخل ها شود. لبید گوید : والهبانیق قیام معهم کل محجوب اذاصب همل .
-
هبنوق
لغتنامه دهخدا
هبنوق . [ هَُ ] (ع اِ) خدمتکار و چاکر. (منتهی الارب ). خدمتکار از غلام بچگان . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). هُبنُق . هَبنیق . هِبنیق . هَبَینَق . هُبانِق . ج ، هبانق ، هبانیق . (معجم متن اللغة).
-
هبینق
لغتنامه دهخدا
هبینق . [ هََ ب َ ن َ ] (ع اِ) خدمتکار و چاکر. (منتهی الارب ). خدمتکار از غلام بچگان . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). هُبنُق . هِبنیق . هَبنیق . هُبنوق . هُبانِق . ج ، هبانق ، هبانیق .
-
هبنق
لغتنامه دهخدا
هبنق . [ هَُ ن ُ ] (ع اِ) خدمتکار و چاکر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). غلام بچه و خدمتکار. (ناظم الاطباء). غلام بچه ٔ خدمتکار. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). هَبنیق . هِبنیق . هُبنوق . هَبَینَق . هُبانِق . ج ، هبانق ، هبانیق . (معجم متن اللغة).
-
هبانق
لغتنامه دهخدا
هبانق . [ هَُ ن ِ ] (ع اِ) چاکر و خدمتکار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غلام بچه . خدمتکار. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). هُبنُق . هَبنیق . هُبنوق . هَبَینَق . ج ، هَبانِق ، هَبانیق .
-
خدمتکار
لغتنامه دهخدا
خدمتکار. [ خ ِ م َ ] (اِ مرکب ) خدمتگار. پرستار. نوکر. چاکر. بنده . چاکر اعم از کنیز و غلام . بلون . (از برهان قاطع). زوار. زواه . زاور. زواره . (از ناظم الاطباء). بنده . خادم . خدمتگر. گماشته . ملازم . (آنندراج ) (یادداشت بخط مؤلف ). تُؤّثور. (از ...