کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هبعات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هبعات
لغتنامه دهخدا
هبعات .[ هَُ ب َ ] (ع اِ) ج ِ هُبَعَة. رجوع به هبعة شود.
-
واژههای همآوا
-
هباءة
لغتنامه دهخدا
هباءة. [ هََ ءَ ] (اِخ ) (جَفْر الَ ...) مردابی است در زمین هباءة. (معجم البلدان ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). و عرام گفته است : جفر کوهی است در سرزمین بنی سلیم بالای سوارقیه و در آن آبی است که به آن هباءة گفته میشود. (تاج العروس ) (معجم البلدان )....
-
هباءة
لغتنامه دهخدا
هباءة. [ هََ ءَ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی است که در آن جنگی در نزدیکی دیوار مدینه واقع شد. (ناظم الاطباء). نام جنگی است که در زمین هباءة نزدیک مرداب هباءة بین قیس بن زهیر عبسی و حذیفةبن بدر فزاری واقع شد و در این جنگ حذیفة به دست قیس به قتل رسید. (...
-
هباءة
لغتنامه دهخدا
هباءة. [ هََ ءَ ] (اِخ ) زمینی است مر غطفان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زمینی است به بلاد غطفان . (اقرب الموارد) (معجم البلدان ).
-
هباءة
لغتنامه دهخدا
هباءة. [ هََ ءَ ] (اِخ ) نام دهانه های چاه های بسیاری است به زمین هباءة که ته این چاهها به یکدیگر مربوط است و آب شیرین و گوارایی که به مصرف کشت گندم و جو و امثال آن میرسد در آنها جاری است . (از معجم البلدان ) (تاج العروس ).
-
هباءة
لغتنامه دهخدا
هباءة. [ هََ ءَ ] (ع اِ) قطعه ای از گرد و غبار.قطعة من الهباء. (اقرب الموارد). رجوع به هباء شود.
-
هبائط
لغتنامه دهخدا
هبائط. [ هََ ءِ ] (ع اِ) ج ِ هبوط. (ناظم الاطباء). رجوع به هبوط شود.
-
جستوجو در متن
-
هبعة
لغتنامه دهخدا
هبعة. [ هَُ ب َ ع َ] (ع اِ) مؤنث هبع. ماده خر. || شتر بچه ٔ ماده ای که در آخر نتاج زاده شده باشد. (ناظم الاطباء). ج ، هُبَعات . || یکی از هبع. (تاج العروس ). یکی از شتر بچگانی که در آخر نتاج زاده باشند.