کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هاگ ترشیدگی بی نشان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هاگ دار
لغتنامه دهخدا
هاگ دار. (نف مرکب ) از ساخته های فرهنگستان ایران معادل کلمه «eَSporul» فرانسوی . گیاهی که دارای آلت تناسلی گیاهی باشد. (فرهنگ غفاری ). || باکتری که در مواقع لزوم میتواند تشکیل هاگ بدهد.
-
هاگ فشانی
لغتنامه دهخدا
هاگ فشانی . [ ف َ / ف ِ ] (حامص مرکب ) از ساخته های فرهنگستان ایران معادل کلمه ٔ «Sporulation» فرانسوی و به معنی پراکنده کردن هاگ . (فرهنگ غفاری ).
-
هاگ گذاری
لغتنامه دهخدا
هاگ گذاری . [ هاگ ْ گ ُ ] (حامص مرکب ) از ساخته های فرهنگستان ایران معادل کلمه ٔ «Sporisation» فرانسوی .
-
جستوجو در متن
-
بی نام و نشان
لغتنامه دهخدا
بی نام و نشان . [ م ُ ن ِ ] (ص مرکب ) که نام و صفت او ندانند. (یادداشت مؤلف ) : نابردن نام و نادادن نشان آن بی نام و نشان اولی و بهتر است . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 67). رجوع به نام و نشان شود.
-
بی نشانه
لغتنامه دهخدا
بی نشانه . [ ن ِ، ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) (مرکب از: بی + نشانه ) بی نشان . رجوع به بی نشان شود.
-
بی نشان
لغتنامه دهخدا
بی نشان . [ ن ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + نشان ) بی علامت . (ناظم الاطباء). لایوصف . (یادداشت مؤلف ). بی نشانه . گم . بدون وجه مشخص . بی صفت . فاقد خصوصیاتی شناخت را. بی علائم شناسائی : بدین بی نشان راغ و کوه بلندکده ساختید از نهیب گزند. فردوسی .دور از ...
-
سخاوج
لغتنامه دهخدا
سخاوج . [ س َ وِ ] (ع اِ) زمین بی نشان و بی آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زمین بی نشان و علامت و بی آب . (ناظم الاطباء).
-
بی نشانی
لغتنامه دهخدا
بی نشانی . [ ن ِ نی ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی نشان . بی علامتی . لایوصفی . فقد خصوصیت شناسائی : عمل بیار و علم برمکش که مردان رارهی سلیم تر از کوی بی نشانی نیست . سعدی .و رجوع به نشان شود.
-
اعلاط
لغتنامه دهخدا
اعلاط. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عُلُط، ناقه ٔ بی نشان یا بی مهار یا بی گردن بند. (آنندراج ). ج ِ عُلَط، یعنی ناقه ٔ بی نشان یا بی مهار و بی گردن بند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ِ عُلُط، بمعنی خر کوتاه و شترماده ٔ بی گردن بند و بی نشان . (از اقر...
-
مبهلة
لغتنامه دهخدا
مبهلة. [ م ُ هََ ل َ ] (ع ص ) ناقه ٔ بی مهارو بی نشان گذاشته تا هر جا که خواهد بچرد. (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). ناقه ٔ مبهلة؛ ماده شتر بی مهار و بی نشان که هر جا خواهد بچرد. ج ، مباهل . (ناظم الاطباء). آن که ناقه را بی شبان یا بی پستان ...
-
نام و نشان
لغتنامه دهخدا
نام و نشان . [ م ُ ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) هویت . عنوان . اسم و رسم : که دانست نام و نشان فرودکز او شاه را دل بخواهد شخود. فردوسی .بپرسید از ایشان یکی راهبان که با من بگوئید نام و نشان . شمسی (یوسف و زلیخا).نگذرد چندی کاندر همه آفاق جهان نگذارد...
-
مجهل
لغتنامه دهخدا
مجهل . [ م َ هََ ] (ع ص ) ارض مجهل ؛ زمین بی کوه و نشان که در آن کسی راه نیابد. تثنیه و جمع ندارد. (ازمنتهی الارب ) (از آنندراج ). زمینی که در آن کسی راه نیابد. || بیابان بی کوه و نشان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دشتی که در آن نشان راه گم و م...
-
سمط
لغتنامه دهخدا
سمط. [ س ُ م ُ ] (ع اِ) ج ِ سِماط، به معنی آنچه بدان طعام کشند و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ص ) ناقة سمط؛ شتر ماده بیداغ و نشان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماده شتر بی داغ و نشان . (ناظم الاطباء). || نعل سمط؛ نعل یک لخت . (منتهی الار...
-
بی قصد
لغتنامه دهخدا
بی قصد. [ ق َ ] (ص مرکب ) (از: بی + قصد) بی اختیار. بلااراده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اضطراراً و باکراه . (منتهی الارب ). || ناگهان . (آنندراج ). رجوع به قصد شود. || بی نشان . بی علامت . مجهول . رجوع به قرینه شود.