کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هاک
لغتنامه دهخدا
هاک . (اِ) به لغت زند و پازند تخم مرغ را گویند. تخم ماکیان . (برهان ) (ناظم الاطباء). به وزن و معنی خاگ یعنی تخم مرغ . (فرهنگ رشیدی ). تخم ماکیان و مرغهای دیگر. (لسان العجم ). || دهن دره . خمیازه . بیاستو. آسا. در لغت نامه ٔ اسدی در معنی کلمه بیاستو ...
-
هاک
لغتنامه دهخدا
هاک . [ ک ِ ] (ع اِ فعل ) بگیر تو (زن ).
-
هاک
لغتنامه دهخدا
هاک .[ ک َ ] (ع اِ فعل ) بگیر تو (مرد). (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
یز
لغتنامه دهخدا
یز. [ ی ِ زُ ] (اِخ ) هکاای دُ . جزیره ٔ بزرگی است در شمال ژاپن دارای دو میلیون و هفتصد هزار سکنه . شهرهای عمده ٔ آن هاک ُ داتِه و اُتارو است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یزو شود.
-
ثأب
لغتنامه دهخدا
ثأب . [ ث َءْب ْ ] (ع اِ) ثوباء. خامیاز. خامیازه . خمیازه . دهن دره . دهان دره . آسا. فاژ. باسک . کهنزَه . بیاستو. هاک . فاژه . آهنیابه .
-
خمیاز
لغتنامه دهخدا
خمیاز. [ خ َم ْ ] (اِ) کشاکش اعضاء بطرف بالا. (ناظم الاطباء). || خمیازه . دهن دره . فاژه . افزا. فجا. بیاستو. پاسک . (ناظم الاطباء). خامیاز. ثوباء. هاک . آسا. بیاستو. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
هاء
لغتنامه دهخدا
هاء. (ع اِ فعل ) بیار! گفته میشود: هاءَ یا رجل ؛ یعنی هات . و هائیا انتما، و هاؤاانتم ، هائی انت ، باثبات یا. و هائیا انتما و هائین انتن و در همه ٔ این موارد همزه جانشین تاء در هات است و هاء یا رجل به فتح همزه معنای آن هات است و هاؤما و هاؤم ، مان...
-
دهن دره
لغتنامه دهخدا
دهن دره . [دَ هََ دَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) خمیازه و تثاوب و پاسک و پاشک و فاژ. (ناظم الاطباء). خامیازه . هاک . بیاستو. دهان دره . آسا. (یادداشت مؤلف ). دهان دره که خمیازه باشد. (برهان ) (از شرفنامه ٔ منیری ) : کسی را که چشمی رسد ناگهان دهن دره اش اوف...
-
دهان دره
لغتنامه دهخدا
دهان دره . [ دَ دَرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) دهن دره . فنجا. بیاستو. هاک . باسک . پاسک . فاژ. خامیازه . خامیاز. ثوباء. تثاؤب . ثأب . بازشدن دهان به صورتی خاص بی اراده و آن علامت خواب یا بعضی امراض عصبی باشد. (یادداشت مؤلف ). خروق . خمیازه . (از منتهی...
-
آسا
لغتنامه دهخدا
آسا. (اِ) گشاده شدن طبیعی دهان آدمی است بصورتی خاص از غلبه ٔ خواب یا ملال و یا شراب زدگی و یا پاره ای بیماریها. پاسک . باسک . دهان دره .دهن دره . دهن در. خمیازه . بیاستو. هاک . خامیازه . فاژ.فاژه . خامیاز. ثوباء. تثاوُب . آهنیابه : چنان نمود بما دوش ...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت ابی حثمةبن حذیفةبن غانم بن عامربن عبداﷲبن عبداﷲبن عبیدبن عویج بن کعب بن لؤی القرشیة العدویة اخت سلیمان و کانت زوج عامربن ربیعة العنبری فولدت له عبیداﷲ. و قال ابن سعد اسلمت قدیماً و بایعت . کانت من المهاجرات الاول هاجرت ا...
-
خمیازه
لغتنامه دهخدا
خمیازه . [ خ َم ْ زَ/ زِ ] (اِ) فاژه . دهن دره . دهان دره . باسک . پاسک . آسا. تثاوب . خمیاز. بازشدن تشنجی و طبیعی دهان بطوری مخصوص با غلبه خواب یا ماندگی ، بیاستو. آسا. فنجا. ثوباء. هاک . خامیاز. (یادداشت بخط مؤلف ) : وداع غنچه دل را نیست جز تعلیم ...
-
خ
لغتنامه دهخدا
خ . (حرف ) حرف نهم است ازالفبای فارسی و هفتم از الفبای عربی و بیست و چهارم از الفبای ابجد و نام آن خاء است و در حساب جُمَّل ششصد بود و در حساب ترتیبی فارسی نماینده ٔ عدد نه و در حساب ترتیبی عربی نماینده ٔ هفت است . و آن از حروف روادف و از حروف خاکی ا...
-
خیبر
لغتنامه دهخدا
خیبر. [ خ َ ب َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است بر هشت منزلی مدینه از راه شام (این نام بر خود ولایت نیز اطلاق میشود) و در این ناحیت بزمان قدیم هفت قلعه و مزارع و نخلستان وجود داشت که بسال هفتم هَ . ق . بدست پیغمبر اسلام گشوده شد. اسامی قلاع مزبور بدین قرار ب...