کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هاموار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هاموار
لغتنامه دهخدا
هاموار. [ هام ْ ] (ص ) هموار. برابر. یکسان . مستوی که پستی و بلندی نداشته باشد. (برهان ) (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). مقابل ناهموار : هود گفت : ای مسکین (شداد) از عذاب دوزخ نمی ترسی و به بهشت امید نداری ، گفت : من این زمان خود بهشتی خواهم کردن و کس ها...
-
واژههای مشابه
-
هاموار کردن
لغتنامه دهخدا
هاموار کردن . [ هام ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هموار کردن . مسطح کردن . صاف کردن . تسطیح : و دو غرفه کرد برابریکی از سیم و دیگر از زر هر یکی را طول چهارصد گز... و هر دو را بیاکند از سبیکه های زر و سیم و سرش به زعفران هاموار کرد. (مجمل التواریخ و القصص ص 4...
-
جستوجو در متن
-
هامواره
لغتنامه دهخدا
هامواره . [ هام ْ رَ / رِ ] (ص ) هاموار. برابر. یکسان و هموار. بدون پستی و بلندی . رجوع به هاموار و هموار شود. || (ق ) پیوسته . همواره . همیشه . هماره . دایم . مدام : پری رویان گیتی هامواره شده بر بزمگاه او نظاره . فخرالدین اسعد گرگانی .ز شاخی خشک گش...
-
وار
لغتنامه دهخدا
وار. (پسوند) مانند. شبه . نظیر. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). واره . (جهانگیری ) (آنندراج ). وش . (یادداشت مؤلف ). وار به این معنی گاهی به صفت ملحق میشود و اغلب قید میسازد چون متنکروار و عاجزوار و گاهی به اسم عام می پیوندد وصفت یا ...