کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هارم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هارم
لغتنامه دهخدا
هارم . [ ] (اِخ ) (مرتفع) شخصی از نسل یهودا. (قاموس مقدس ).
-
هارم
لغتنامه دهخدا
هارم . [ رِ ] (ع ص ) شتری که گیاه هرم خورد و در اثر خوردن آن موی ریزه های دراز گلوگاهش سفید گردد. (از اقرب الموارد). بعیر هارم ، شتر هرم خوار که به خوردنش پشم زیر حنک سپید گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتری که گیاه هرم می خورد. (ناظم الاطباء). ج ،...
-
هارم
لغتنامه دهخدا
هارم . [ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔبخش مرکزی شهرستان فسا، واقع در شش هزارگزی جنوب خاور فسا و کنار شوسه ٔ داراب به فسا. ناحیه ای است جلگه ، معتدل مالاریایی و دارای 520 تن سکنه ٔ فارسی زبان . از قنات مشروب می شود. محصولات آن غلات و حبوبات و ش...
-
واژههای همآوا
-
حارم
لغتنامه دهخدا
حارم . [ رِ ] (اِخ ) حصنی استوار و کوره ای بزرگ مقابل انطاکیه و بقول ابن سعد از این حصن تا انطاکیه یک منزل راه است ، و در زمان یاقوت از اعمال حلب بشمار میرفته و آن را چشمه ها و درختان بسیار بود و نهر کوچکی در آنجا جریان داشت و بعلت پرآبی از نواحی وبا...
-
حارم
لغتنامه دهخدا
حارم . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی ازحرمان یا حریم . (معجم البلدان ). || ما هوبحارم عقل ؛ او خردمند و باعقل است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
هوارم
لغتنامه دهخدا
هوارم . [ هََ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ هارم . (منتهی الارب ). رجوع به هارم شود.
-
هار
لغتنامه دهخدا
هار. (اِ) در سانسکریت هاره (مروارید، حلقه ٔ مروارید، گردن بند) از ریشه ٔ «هره » (بردن ، پوشیدن ، گرفتن ). پشتو «هار» (گردن بند، حلقه ). هار، رشته ٔ مروارید بود : از آن قبل را کردند هار مرواریدکه درّ ضایع بودی اگر نبودی هار.(از لغت فرس صص 159 - 160).(...