کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هاج و واج شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هاج و واج شدن
لغتنامه دهخدا
هاج و واج شدن . [ ج ُ ش ُ ] (مص مرکب ) سرگردان شدن . متحیر شدن . || گیج شدن .
-
جستوجو در متن
-
واج
لغتنامه دهخدا
واج . (اِ) گفتار و کلام و سخن . (ناظم الاطباء). || پرسش ، ابی واجی ؛ از من میپرسی : ابی واجی چرا بی نام و ننگی کسی کش عاشقه چش نام و چش ننگ ؟ باباطاهر(از انجمن آرا) و (آنندراج ). || واج ، امر به گفتن باشد یعنی بگو. (برهان ) (جهانگیری ). || (ص ) بی ن...
-
هاژ و واژ
لغتنامه دهخدا
هاژ و واژ. [ ژُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) حیران و سرگردان . سرگشته . سر در گریبان فروبرده . (ناظم الاطباء). هاج و واج (در تداول عامه ).
-
واج انداختن
لغتنامه دهخدا
واج انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) به یاد آوردن بچه را از چیزی که فراموش کرده بود و وقتی که به یاد آن افتاده آن را میخواهد و طلب میکند.
-
اشهیباب
لغتنامه دهخدا
اشهیباب . [ اِ ] (ع مص ) سبزخنگ شدن اسب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اشهباب . (زوزنی ). و رجوع به اشهباب شود. || جای جای سبز مانده خشک شدن کشت ، یقال : اشهاب َّ الزرع ؛ اذا هاج و بقی فی خلاله شی ٔ اخضر. (منتهی الارب ). خشک شدن کشت و جا...
-
کج و کوله
لغتنامه دهخدا
کج و کوله . [ ک َ ج ُ ک َ / کو ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) کج واج . (یادداشت مؤلف ). کج و چوله . کج و معوج . کژ و مژ. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کجواج
لغتنامه دهخدا
کجواج . [ ک َج ْ ] (ص مرکب ) بمعنی کج و نگون ، مرکب است از کلمه ٔ کج و لفظ واج که مبدل باز است بمعنی نگون . (غیاث اللغات ). ظاهراً مرکّب است از کج و واج مبدل باز و برین تقدیربمعنی کج و معکوس باشد. (آنندراج ). کج و معوج . (ناظم الاطباء). کج و کوله . (...
-
چاق و چله شدن
لغتنامه دهخدا
چاق و چله شدن . [ ق ُ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فربه شدن . سمین شدن . پروار شدن . پرگوشت و پر چربی شدن . تنومند شدن . || شفا یافتن . معالجه شدن . تندرست شدن . بهبود یافتن . و رجوع به چاق شدن و فربه شدن شود.
-
واجرود
لغتنامه دهخدا
واجرود. (اِخ ) جایی است بین همدان و قزوین که در آن به سال 29 هجری بین ایرانیان اهالی دیلم و مسلمین جنگی شدید درگرفت نام پادشاه دیلم موثا و نام امیرعرب نعیم بن مقرن بود. این جنگ از لحاظ اهمیت و شدت با نبرد نهاوند برابری میکرده و این کارزار به پیروزی م...
-
چرب شدن
لغتنامه دهخدا
چرب شدن . [چ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پرروغن شدن . باروغن شدن . روغندار شدن . || زیاد شدن . اضافه شدن . فزون شدن . بیشتر شدن وزن چیزی . || روغن آلود شدن جائی یا چیزی . ناپاک و کثیف شدن . بچربی آلوده شدن . || چاق و فربه شدن . پیه دار و چربی دار شدن .
-
ژولیدن
لغتنامه دهخدا
ژولیدن . [ دَ] (مص ) تند و درهم شدن و آن را جولیدن گویند. (جهانگیری ). درهم شدن و درهم رفتن و پریشان گردیدن . (برهان ). مختلط و مشوش گشتن . آشفته شدن . کالیدن . درهم کشیدن . درهم و پریشان شدن عموماً و پریشان شدن موی خصوصاً. (رشیدی ). کالیده و پریشان ...
-
چرکین شدن
لغتنامه دهخدا
چرکین شدن . [ چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کثیف و ناپاک شدن . (ناظم الاطباء). تَغب . اِتِّساخ . اِستیساخ . (منتهی الارب ). چرکن شدن . شوخگین شدن . آلوده و ملوث شدن . رجوع به چرک و چرکین شود. || ریم آلود شدن . (ناظم الاطباء). چرک آلودشدن زخم . ریمناک شدن ج...
-
دفزک شدن
لغتنامه دهخدا
دفزک شدن . [ دَزَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معقد و زفت و سفت و سطبر شدن و بستن مایعی : دفزک شدن شیر؛ کلچیدن آن . بستن آن . ستبر شدن آن . (یادداشت مرحوم دهخدا): تکبد؛ دفزک شدن شیر. تمطط؛ دفزک شدن آب . خثارة، خثر، خثران ، خثور، خثورة؛ دفزک شدن شیر و چغرات گش...
-
چپو شدن
لغتنامه دهخدا
چپو شدن . [ چ َ پ َ / پُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غارت شدن . چپاول شدن .به یغما رفتن . || خورده شدن یا برداشته شدن بعضی خوردنی ها بوسیله ٔ یک یا چند کس با عجله و شتاب ، آنچنانکه سهمی برای دیگران نماند یا پیش از وقت تمام شود. تمام شدن و از میان رفتن چیزی ...