کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ن کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کوچه یافت-ن
لغتنامه دهخدا
کوچه یافت-ن . [ چ َ / چ ِ ت َ ] (مص مرکب ) راه یافتن . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جلی-ن برین
لغتنامه دهخدا
جلی-ن برین . [ ج ِ ب َ ] (اِخ ) گردنه ای است در راه شاهرود استرآباد که 8هزار پا ارتفاع دارد. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 111).
-
ن و القلم
لغتنامه دهخدا
ن و القلم . [ نون ْ وَل ْ ق َ ل َ ] (اِخ ) نام سوره ٔ 68 قرآن کریم که نامهای دیگرآن «قلم » و «نون » است و این سوره هزار و دویست و پنجاه و شش حرف و سیصد کلمت [ است و ] پنجاه ودو آیت جمله به مکه فرودآمد به قول بیشتر مفسران ، ابن عباس و قتاده گفتند: از ...
-
جستوجو در متن
-
خانه نشین کردن
لغتنامه دهخدا
خانه نشین کردن . [ ن َ / ن ِ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) معزول کردن . از کار دولت بیکار کردن . || منزوی کردن .
-
واژگونه کردن
لغتنامه دهخدا
واژگونه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) معکوس کردن . برگرداندن . برگردانیدن . قلب . سرنگون کردن . رجوع به واژگون کردن شود.
-
وارونه کردن
لغتنامه دهخدا
وارونه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) وارون کردن . سرنگون کردن . (ناظم الاطباء). باژگون کردن . ورمالیدن . معکوس کردن . (از یادداشتهای مؤلف ). زیر و بالا کردن . دگرگون کردن . منقلب ساختن .
-
خسته نمودن
لغتنامه دهخدا
خسته نمودن . [ خ َ ت َ / ت ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) مجروح کردن . زخمی کردن . زخم زدن : جراحتدار کردن . || وامانده کردن . مانده کردن . در تعب انداختن . سلب قدرت از انجام امری از آدمی کردن بر اثر پایان بردن نیروی او. || آزرده کردن . دلتنگ کردن...
-
نق نق کردن
لغتنامه دهخدا
نق نق کردن . [ ن ِ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با آوازی نه بلند و نه کوتاه زاری کردن طفل و درخواستن چیزی را. (یادداشت مؤلف ). بهانه گیری کردن . زرزر کردن . نحسی کردن . ننگی کردن .
-
خدمت نمودن
لغتنامه دهخدا
خدمت نمودن . [ خ ِ م َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) خدمت کردن . بندگی کردن . چاکری کردن . || طاعت نمودن . اطاعت کردن . || مراسم احترام بجای آوردن . تعظیم کردن . زمین ادب بوسیدن . رجوع به خدمت و خدمت کردن شود.
-
جاویدانه کردن
لغتنامه دهخدا
جاویدانه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ابدی ساختن . جاویدان کردن . همیشگی ساختن . اخلاد. رجوع به جاویدان و جاویدان کردن شود.
-
دخنه کردن
لغتنامه دهخدا
دخنه کردن . [ دُ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دود کردن و دودآلود کردن . (از آنندراج ).
-
باژگونه کردن
لغتنامه دهخدا
باژگونه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) وارونه کردن . || منقلب کردن . برگرداندن . قلب . (دهار). تقلیب .
-
خانه خراب کردن
لغتنامه دهخدا
خانه خراب کردن . [ ن َ / ن ِ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بدبخت کردن . تهیدست کردن . بی چیزکردن .
-
خانه روبی کردن
لغتنامه دهخدا
خانه روبی کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خانه روفتن . خانه تمیز کردن . خانه پاک کردن .