کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیکومحضری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیکومحضری
لغتنامه دهخدا
نیکومحضری . [ م َ ض َ ] (حامص مرکب ) نکومحضری : سلطان جهت احتیاط رافرمود که با او رسوم چرب زبانی و آداب نیکومحضری ممهد دارند. (سلجوقنامه ٔ ظهیری از فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
ابن تلمیذ
لغتنامه دهخدا
ابن تلمیذ. [ اِ ن ُ ت ِ ] (اِخ ) موفق الدین امین الدوله ابوالحسن هبةاﷲبن صاعدبن هبةاﷲبن ابراهیم بغدادی نصرانی ، معروف به ابن تلمیذ. او دخترزاده ٔ معتمدالملک ابن تلمیذ است و گذشته از طبابت مقام قسیسی داشته . پدرش نیز کار طب می ورزیده و ابن تلمیذ امین ...
-
ملازم
لغتنامه دهخدا
ملازم . [ م ُ زِ ] (ع ص ) دست در گردن اندازنده با هم . (منتهی الارب ). دست در گردن هم اندازنده و معانقه کننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || همیشه باشنده به جایی یا نزد کسی . (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، همیشه باشنده در جایی و یا در ن...