کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیمرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
نیم رو
لغتنامه دهخدا
نیم رو. (اِ مرکب ) نیم رخ . نیمی از صورت . نیمی از رخسار. || طعامی که از تخم مرغ در روغن داغ پخته تهیه کنند. تخم مرغی که در روغنی بر آتش جوشان بشکنند و بپزند. || (ص مرکب ) گوهر و مروارید که از یک طرف گرد و از طرف دیگر مستوی باشد. (آنندراج ). جواهر و ...
-
جستوجو در متن
-
املت
لغتنامه دهخدا
املت . [ اُ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) خوراکی است که با تخم مرغ و مواد دیگر تهیه کنند. خاگینه . نیمرو. (فرهنگ فارسی معین ).
-
مرغانه ماست
لغتنامه دهخدا
مرغانه ماست . [ م ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) طعامی که از تخم مرغ و ماست و روغن کنند. خورش که از تخم مرغ و ماست کنند. طعامی که از خایه ٔ مرغ و ماست کنند. نیمرو که ماست در آن کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا).