کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیطل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیطل
لغتنامه دهخدا
نیطل . [ طَ ] (ع اِ) نَیطَل . رجوع به نیطل شود.
-
نیطل
لغتنامه دهخدا
نیطل . [ طِ ] (ع اِ) نیطل . رجوع به نَیطَل شود.
-
نیطل
لغتنامه دهخدا
نیطل . [ ن َ طَ ] (ع اِ) کوزه ای که شراب پیمایند به وی . (منتهی الارب ). پیمانه ٔ خمر. (مهذب الاسماء). مکیال خمر. (اقرب الموارد). پیمانه ٔ شراب و شیر. پیاله ٔ نمونه نزد باده فروشان . نیطِل . نئطل . (از متن اللغة). پیمانه ٔ شراب . نیطَل . (ناظم الاطبا...
-
واژههای همآوا
-
نیتل
لغتنامه دهخدا
نیتل . [ ن َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از توابع کجور بخش مرکزی شهرستان نوشهر. در 6هزارگزی جنوب غربی کجور، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 225 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه ٔ محلی ، محصولش غلات و ارزن ، شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فره...
-
جستوجو در متن
-
نیاطل
لغتنامه دهخدا
نیاطل . [ ن َ طِ ] (ع اِ) جمع نَیطَل است . رجوع به نیطل شود. || جمع ناطل است . رجوع به ناطِل شود.
-
نئطل
لغتنامه دهخدا
نئطل . [ ن ِءْ طِ ] (ع اِ) آفت سخت . (ناظم الاطباء). رجوع به نَیطَل شود. || (ص ) مصاحب زیرک . (ناظم الأطباء). رجوع به نَیطَل شود.
-
دلو
لغتنامه دهخدا
دلو. [ دَل ْوْ ] (ع اِ) آوند آب کش . (منتهی الارب ). آنچه بدان آب کشند، مؤنث است اما گاهی بصورت مذکر نیز بکار رود. (از اقرب الموارد). ظرفی که بدان آب از چاه کشند.(غیاث ). ظرفی بیشتر از پوست و گاهی فلزی برای کشیدن آب از چاه و غیره . آبریز. (از برهان ...