کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیش و کنایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نیش خورده
لغتنامه دهخدا
نیش خورده . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ملدوغ . (از منتهی الارب ). گزیده شده .
-
ادوک نیش
لغتنامه دهخدا
ادوک نیش . [ اَ ک َ ] (اِ) ماه دوم پائیزنزد پارسیان عهد هخامنشی . (ایران باستان ص 1498).
-
جستوجو در متن
-
نیشدار
لغتنامه دهخدا
نیشدار. (نف مرکب ) صاحب نیش . دارنده ٔ نیش . آنکه نیش دارد چون عقرب و مانند آن . (یادداشت مؤلف ). گزنده . نیش زن : بیندیش از آن پشّه ٔ نیشدارکه نمرود را گفت سر پیش دار. نظامی .|| ذوناب . آنکه نیش دارد. (فرهنگ فارسی معین ). حیوان درنده . || آزارنده ....
-
چهارپهلو گفتن
لغتنامه دهخدا
چهارپهلو گفتن . [ چ َ / چ ِ پ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) سخنی را به کنایه گفتن . سخنان معنی دار و نیش دارگفتن . سخن که به چند گونه از آن بتوان تعبیر کرد.
-
فاطمه اره
لغتنامه دهخدا
فاطمه اره . [ طِ م َ / م ِ اَرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) زنی سخت بی شرم . (یادداشت بخط مؤلف ). کنایه است برای زنانی که حرمت خود و دیگران را نگه ندارند و سخنانشان نیش دار باشد. اصلاً «فاطمه ارّه » نام یکی از قهرمانان هزارویکشب یعنی زن معروف پینه دوز بغدا...
-
اغوال
لغتنامه دهخدا
اغوال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غول ، دیو بیابانی که از راه فریبد و هرچه بناگاه فروگیرد و هلاک کند. هلاک . بلا. سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به غول شود.- انیاب اغوال ؛ نیشهای غولان .- || کنایه از خرافات . اوهام...
-
دوپهلو
لغتنامه دهخدا
دوپهلو. [ دُ پ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) دارای دوتا پهلو. دارای دوضلع. دوسو. || کنایه است از سخن نیش دار و باکنایه . سخنی که از سر دورویی و دورنگی باشد. دورو. دورنگ : کلام ذووجهین ؛ عبارات دوپهلو، حرفهای دوپهلو یا سخنان دوپهلو، که موهم دو معنی است . (یا...
-
انیاب
لغتنامه دهخدا
انیاب . [ اَن ْ ] (ع اِ) ج ِ ناب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دندانهای نیشتر. (غیاث اللغات ). چهار دندان نشتر. (مهذب الاسماء). دندانهای نشتر که درندگان را باشند. (غیاث ) : از پس رباعیات چهار دندان دیگر است و سرهای آن تیز است ، دو زیر و دو زبر ازپ...
-
زبان بستن
لغتنامه دهخدا
زبان بستن . [ زَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از خاموش کردن . (آنندراج ). خاموش کردن و ساکت نمودن . (ناظم الاطباء) : در صورت و معنی که تو داری چه توان گفت حسن تو ز تحسین تو بسته است زبان را. سعدی .من از حکایت عشق تو بس کنم هیهات مگر اجل که ببندد زبان گ...
-
مردم گزای
لغتنامه دهخدا
مردم گزای . [ م َ دُ گ َ ] (نف مرکب ) گزنده ٔ مردم . که مردم را نیش زند و بگزد. کنایه از مردم آزار و مردم کش و ستمکار و متعدی و موذی : مهره نگر گو مباش افعی مردم گزای ناقه طلب گو مباش آهوی صحرانشین . خاقانی .همه آدمی خوار و مردم گزای ندارد در این داو...
-
غول
لغتنامه دهخدا
غول . (اِ) شبگاه گوسپندان و چهارپایان بود چون خباک . (فرهنگ اسدی ). شبانگاه گوسفندان . (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). شبانگاه یا شبگاه گوسفندان و چهارپایان و گذریان بود. (فرهنگ اوبهی ). جای گوسفندان و گاو و دیگر چارپایان که در صحرا سازند و آغال نیز گویند....
-
نیشتر
لغتنامه دهخدا
نیشتر. [ ت َ ] (اِ) مبضغ. (دهار). ابزاری مر جراحان را که بدان رگ می زنند و فصد می کنند و آبله می کوبند و دمل را جهت بیرون آوردن ریم سوراخ می نمایند. (ناظم الاطباء). افزاری باشد به صورت نیش که بدان رگ گشایند و نشتر مخفف آن است . (فرهنگ خطی ). نیسو. نی...
-
پنبه کردن
لغتنامه دهخدا
پنبه کردن . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گریختن و گریزانیدن . (برهان قاطع) (فرهنگ خطی ). واریشتن . رشته را باز کردن بصورت پنبه . || پریشان و پراکنده ساختن و متفرق گردانیدن . (برهان قاطع). متفرق کردن . (فرهنگ خطی ) : رای تو پنبه کرد ...
-
زخم خوردن
لغتنامه دهخدا
زخم خوردن . [ زَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) خسته و مجروح شدن . (آنندراج ). ضربت خوردن . مورد ضرب واقع شدن . مضروب شدن . مصدوم گشتن : کنون خوردنت زخم ژوبین بودتنت را کفن چنگ شاهین بود. فردوسی .بگفت ار خوری زخم چوگان اوبگفتا بپایش در افتم چو گو. سعدی...