کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیشگون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیشگون
لغتنامه دهخدا
نیشگون . (اِ) نشگون . نشگنج . (یادداشت مؤلف ). نشکون . وشگون . ویشگون . رجوع به نشگون شود.- نیشگون گرفتن ؛ نشگون گرفتن . رجوع به نشگون شود.
-
جستوجو در متن
-
چیمدیک
لغتنامه دهخدا
چیمدیک . (ترکی ، اِ) نیشگون . || یخ گیر. رجوع به یخ گیر شود.
-
وشگون
لغتنامه دهخدا
وشگون . [ وِ ] (اِ) در تداول ، نشکون . نشکنج . نخجل . نشگون . نیشگون . قرض . منگش . (یادداشت مؤلف ).- وشگون گرفتن ؛ نشگون گرفتن . شکنجیدن .
-
خلنج
لغتنامه دهخدا
خلنج . [ خ ِ ل ِ ] (اِمص ) نشکنج . عمل گرفتن عضوی و کندن به ناخن . (ناظم الاطباء). نیشگون . (یادداشت بخط مؤلف ). || خوابیدگی و بی حسی عضوی . (ناظم الاطباء).
-
مرش
لغتنامه دهخدا
مرش . [ م َ ] (ع مص ) خدش و شکافتن پوست با سر انگشتان و ناخنها. (از تاج المصادر بیهقی ). خراشیدن و سودن به سر انگشت . (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). با سر انگشتان گرفتن همچون نیشگون . (از اقرب الموارد از لسان ). || به سخن رنجانیدن کسی را. (از منتهی...
-
اشکنج
لغتنامه دهخدا
اشکنج .[ اِ ک ُ ] (اِ) گرفتن عضوی باشد به سر دو ناخن چنانکه آن عضو بدرد آید. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ). همان شکنج است و آن گرفتن عضوی باشد به سر دو ناخن چنانکه آن عضو بدرد آید. (آنندراج ). نِشْکُنْج . نِشگون . نیشگون . وِشْگون . در تداول محلی گناب...
-
دغدغة
لغتنامه دهخدا
دغدغة. [ دَ دَ غ َ ] (ع اِمص ) خارش درون گلو و بغل و در شرم زن و نره وقت انزال و در جای باریک از کف پا، و ممکن است برای قسمتی از اندام انسان هم نباشد. (از منتهی الارب ). غلغلیج کردن . (دهار). نوعی نیشگون گرفتن و ملاعبت است در زیر بغل و بن ران و یا در...
-
ترنجی
لغتنامه دهخدا
ترنجی . [ ت َ رَ / ت ُ رُ ] (حامص ) نشکنج و فشردگی با نوک انگشتان موضعی از بدن را. (ناظم الاطباء) (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 310 ب ). نشگون . وشگون . نیشگون .- ترنجی کردن ؛ نشگون گرفتن : رفیق سگ صفت در بزم دلدارترنجی میکند پنهان که برخیز. ابوالمعا...
-
نشکنج
لغتنامه دهخدا
نشکنج . [ن ِ ک ُ ] (اِ) گرفتن گوشت کسی به دو سرانگشت یا بدو سر ناخن چنان که به درد آید. (غیاث اللغات ). گرفتن اعضا با دو سر انگشت یا دوسر ناخن دست ، چنانکه به درد آید. (از برهان قاطع). به ناخن گرفتن . (لغت فرس اسدی ص 56) (صحاح الفرس ص 55). گرفتن بدن ...