کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیشابوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیشابوری
لغتنامه دهخدا
نیشابوری . [ ن َ ] (اِخ ) ابوجعفر نیشابوری . از عرفای قرن هشتم و از مشایخ قطب راوندی متوفی 573 هَ .ق . رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 277 و روضات الجنات ص 266 شود.
-
نیشابوری
لغتنامه دهخدا
نیشابوری . [ ن َ ] (اِخ ) جعفربن محمدبن مظفر علوی امامی نیشابوری ، مکنی به ابوابراهیم . از احفاد امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و از اکابر علما و محدثان قرن پنجم است . وی به سال 440 هَ . ق . از نیشابور به بغداد رفت و به سال 448 در نیشابور درگذشت . رجو...
-
نیشابوری
لغتنامه دهخدا
نیشابوری . [ ن َ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن حبیب واعظ نیشابوری ، مکنی به ابوالقاسم . ادیب و نحوی و مورخ قرن چهارم و پنجم است . از تصانیف اوست : تفسیر قرآن مجید که به تفسیر نیشابوری قدیم معروف است و کتاب عقلاءالمجانین . عبدالملک ثعالبی از شاگردان وی بوده ...
-
نیشابوری
لغتنامه دهخدا
نیشابوری . [ ن َ ] (اِخ ) علی بن عبداﷲبن احمد نیشابوری سبزاواری ، مشهور به ابن ابی الطیب . از مفسران و اکابر علمای عامه ٔ قرن پنجم و از معاصران سلطان محمود غزنوی است . سه تفسیر به نامهای تفسیر اصغر و تفسیر اوسط و تفسیر کبیر نوشته است وبه دربار سلطان ...
-
نیشابوری
لغتنامه دهخدا
نیشابوری . [ ن َ ] (اِخ ) لطف اﷲ (مولانا...) از فضلا و شاعران و صوفیان اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم است . اشعاری در مدح پیشوایان مذهب شیعه سروده است و مدایحی نیزبرای میران شاه بن تیمور لنگ . در اواخر عمر از نیشابور به ده قدمگاه رفته و در آنجا انزوا...
-
نیشابوری
لغتنامه دهخدا
نیشابوری . [ ن َ ](اِخ ) حسن بن مظفر اعمی ، مکنی به ابوعلی و مشهور به نیشابوری . از علمای عامه و از مشایخ زمخشری است . در قرن پنجم می زیسته و به سال 442 یا 443 هَ . ق . درگذشته است . او راست : تهذیب اصلاح المنطق ابن السکیت ، تهذیب دیوان الادب اسحاق ب...
-
واژههای مشابه
-
طین نیشابوری
لغتنامه دهخدا
طین نیشابوری . [ ن ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین مأکول خوانند و آن گِلی است که خام و بریان کرده خورندو بدان تنقل کنند و وی نوعی از طین الحر بود و لون وی بغایت سفید بود مانند اسفیداج و بشیرازی گل سفید خوانند. طبیعت وی سرد و خشک بود و گوین...
-
ندائی نیشابوری
لغتنامه دهخدا
ندائی نیشابوری . [ ن ِ ی ِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) یا ندائی یزدی . از شعرای قرن دهم هَ . ق . است . «در شعر طبعش بد نیست ، روضةالشعرا را نظم کرده ». او راست :من شمع جانگدازم تو صبح دلگشائی سوزم گرت ببینم میرم چو رخ نمائی نزدیک اینچنینم دور آنچنان که گفتم ن...
-
نظام نیشابوری
لغتنامه دهخدا
نظام نیشابوری . [ ن ِ م ِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) حسن بن محمد. رجوع به نظام الدین حسن بن محمد شود.
-
نظیری نیشابوری
لغتنامه دهخدا
نظیری نیشابوری . [ ن َ ری ِ ن َ ] (اِخ ) محمدحسین نیشابوری ، متخلص به نظیری . از شعرای قرن دهم هجری قمری است ، وی از موطن خویش نیشابور به اگره ٔ هندوستان رفت و مورد محبت عبدالرحیم خان خانان سپه سالار واقع شدو به معرفی او به دربار اکبر شاه راه یافت و ...
-
علاءالدین نیشابوری
لغتنامه دهخدا
علاءالدین نیشابوری . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ن َ ] (اِخ ) صاحب زیج علائی است ، و در این مورد اختلاف است که آیا این زیج از وی است یا از شاگردش مؤیدالدین عرضی و یا ازآن ِ ابوریحان بیرونی . (کشف الظنون ).
-
فاطمه ٔ نیشابوری
لغتنامه دهخدا
فاطمه ٔ نیشابوری . [ طِ م َ ی ِ نی / ن َ ] (اِخ ) از قدماء نساء خراسان بوده است و از کبار عارفات . ابویزید بسطامی قدس اﷲ سرّه بر وی ثناء گفته است و ذوالنون مصری از وی سوءالها کرده . در مکه مجاور بوده و گاهی به بیت المقدس میرفت و باز به مکه مراجعت میک...
-
واثق نیشابوری
لغتنامه دهخدا
واثق نیشابوری . [ ث ِ ق ِ ] (اِخ ) (ملا...) از شعرای دوره ٔ صفوی است . تتبع سخنان خواجه عبداﷲ انصاری میکرد و به هند رفت و پس از بازگشت در قمشه درگذشت . از اوست :اشکم چو یاد از دل بیتاب میدهدبال و پر شرار به سیماب میدهدهر خارخشک ریشه به آب بقا رساندحس...
-
یحیی نیشابوری
لغتنامه دهخدا
یحیی نیشابوری . [ ی َح ْ یا ن َ / ن ِ ] (اِخ ) محیی الدین یحیی بن محمدبن یحیی ... از شعرا و فضلای فصاحت بیان بود ووفاتش به سال 850 هَ . ق . بوده . شعر زیر از اوست :تویی سرخیل مهرویان نامی ملک یا حور یا رضوان کدامی ؟چو در بستان خرامی سرو نازی مهی هرگه...