کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیرومندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیرومندی
لغتنامه دهخدا
نیرومندی . [ م َ ] (حامص مرکب ) نیرومند بودن . رجوع به نیرومند شود.
-
جستوجو در متن
-
پرقوتی
لغتنامه دهخدا
پرقوتی . [ پ ُ ق ُوْ وَ ] (حامص مرکب ) پرزوری . نیرومندی .
-
پیل زوری
لغتنامه دهخدا
پیل زوری . (حامص مرکب ) حالت و چگونگی پیل زور. قوت . نیرومندی .
-
تأیید شدن
لغتنامه دهخدا
تأیید شدن . [ ت َءْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پشتیبانی شدن . نیرومندی یافتن . رجوع به تأیید شود.
-
نیرویی
لغتنامه دهخدا
نیرویی . (حامص ) قدرت . نیرومندی . (فرهنگ فارسی معین ) : مثال کمیت ، شمار و درازنا و پهنا... بخردی و دانش و نیرویی . (ازدانشنامه ٔ علائی ، الهیات ص 29) (فرهنگ فارسی معین ).
-
پیل فکن
لغتنامه دهخدا
پیل فکن . [ ف ِ ک َ ] (نف مرکب ) که فیل افکند. که فیل را تواند برتافتن از نیرومندی . که با پیل برآیدو او را پست کند از بس زورمندی و قدرت : شیربچه گر بزخم مور اجل رفت پیل فکن شیر مرغزار بماناد.خاقانی .
-
دورر
لغتنامه دهخدا
دورر. [ رِ ] (اِخ ) آلبرخت نقاش و گراورساز آلمانی متولد نورمبرگ 1471 و متوفی 1529 م . وی دارای قوه ٔ تخیل نیرومندی بود و بنیانگذار مکتب نقاشی آلمانی است . دور در تکمیل حکاکی و گراور روی چوب کوشش فراوان کرده است .
-
تضارب
لغتنامه دهخدا
تضارب . [ ت َ رُ ] (ع مص ) با یکدیگر شمشیر زدن از نیرومندی . تجالد. (زوزنی ). با هم خصومت نمودن و جنگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تجالد و زدن بعضی بعض دیگر را. (از اقرب الموارد).
-
دافنة پلوزیوم
لغتنامه دهخدا
دافنة پلوزیوم . [ ن ِ ] (اِخ ) نام محلی در شمال شرقی مصب نیل بعهد داریوش بزرگ .داریوش آنجا ساخلوی نیرومندی برای حفاظت مصر از عربستان و فلسطین ترتیب داد. (ایران باستان ج 1 ص 571).
-
قعسرة
لغتنامه دهخدا
قعسرة. [ ق َس َ رَ ] (ع مص ) سخت شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قعسر الشی ٔ قعسرة؛ صلب و اشتد. (اقرب الموارد). || توانا شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || به سختی گرفتن : قعسره قعسرة؛ اخذه بشدة. (اقرب الموارد). || (اِمص ) نیرومندی بر چیزی ...
-
قاسم شیرازی
لغتنامه دهخدا
قاسم شیرازی . [ س ِ م ِ ] (اِخ ) از مشاهیر خطاطان و شاعران و نقاشان ایران است . وی حافظه ٔ نیرومندی داشت وگویند یک منظومه سی بیتی را با یکبار خواندن بخاطر می سپرد. وی به سال 947 هَ . ق . درگذشت . او ادعا میکرد که از نسل شاه شجاع است . (از قاموس الاعل...
-
زورآوری
لغتنامه دهخدا
زورآوری . [ وَ ] (حامص مرکب ) زورمندی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زورمندی . نیرومندی . پهلوانی . (فرهنگ فارسی معین ). قوت و طاقت و نیرو و زبردستی و غلبه . (ناظم الاطباء) : استاد را به زورآوری بر من دست نبود. (گلستان ).با همه زورآوری و مردی و شیری مر...
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن محسن بن محفوظبن محمدبن یحیی ، از نسل هادی از امامان زیدیه در یمن بود. به سال 614 هَ . ق . در صعدةقیام کرد و المعتضد باللّه لقب یافت . به سبب نیرومندی از اشراف بنی حمزه کارش رونقی نگرفت تا در سال 636هَ . ق . درگذشت . او...
-
اشک
لغتنامه دهخدا
اشک . [ اَ ](اِخ ) سوم یا اردوان اول . پس از پدر بتخت نشست (214ق . م .) و نخست به ماد تاخت و همدان را گرفت و با قشون نیرومندی که داشت پس از تصرف ماد، کلده و بین النهرین قدیم را مورد تهدید قرار داد. با آن تیوخوس مدتهانبرد کرد و سرانجام بین اردوان و پا...